امشب از آن شب های پر از تنهایی و در خود خمیدن بود. شب هایی که نمی دانی تو را چه می شود که ناگهان هم گذشته با سرعت می پرد وسط لحظه هایت و هم آینده مدام سرک می کشد به باورهایت که می خواهی لجامشان را به دست بگیری و تو نمی دانی به کدام سوی بچرخی و به دنبال چه باشی که شاید به قدر لحظه ای بتوانی بیاسایی در بر یکی و گذر کنی از دیگری و این می شود که ناگهان صدای تار زیبای کیوان ساکت ، اوج تنهایی و اضطراب ها را از تنت می شوید و آرام آرام خواب بر چشمانت می نشیند از این غوغای سکوت و با خود می گویی هر گز ساکت نمان ای هنرمند ، بنواز تا سرشار شود لحظه ها از سرشاری نوای دلنشینت.
بله ترجمه شده. :)
مترجم: مهستی بحرینی
انتشارات نیلوفر
بسیار هم عالی
می گذرد
چون می گذرد، پس غمی نیست
امید که همیشه به شما خوش بگذرد. گرچه آرزوی محالست. اما در مقام ارزو بر آن ایرادی نیست.
امیدوارم شاهد به ثمر نشستن تلاشهایتان و شادی ناشی از ان باشم
ارادتمند
ممنونم دوست عزیز من هم ردپای زمان را پی گرفته اند برای دیدن خوشی ها و موفقیت های دوستانی چون شما
منم از این شب ها خیلی دارم و برای فرار ازش پناه می برم به دنیای قصه ها...
نمی دونم اصلا باید بهش فکر کرد یا نه ولی فعلا که قبل از خواب درگیر "اعترافات" ژان ژاک روسو هستم
چه خوب . من در مورد این کتاب زیاد شنیدم ولی متاسفانه نخوندمش و اصلا هم نمی دونستم که ترجمه شده .