انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

باید زیست ، باید زیست ، باید زیست

گاهی چیزی مثل همان خوره هایی که صادق هدایت را می آزرد به جان همه ما می افتد . هر قدر هم که تلاش کنی که نگذاری این درد ها تو را بیازارند باز آرام آرام میخلند لای پوسته های مغزت و تو دست که می گذاری روی این هجم گنبدی شکل ، حرکت مرموزشان را حس می کنی و از خدا می خواهی زودتر چشم هایت بسته شود تا پرواز موشک های قاره پیما را نبینی که بر دوشش زنان و مردان فاحشه  را حمل می کند و گوش هایت نشوند که آبنبات ها خوشمزه شده اند در این روزگاری که مردم به نان شبشان مانده اند و بیمار ها کرم وار از در و دیوار بیمارستان ها بالا می روند و زنان پوشیده ، عریانیشان را جار می کشند و مردان به مهر داغ کرده و مشتی مو ، هیزی چشم هایشان را می پوشانند. 

خوره ها دیر وقتی است که کارشان را شروع کرده اند و لایه به لایه پیش می روند و هیچ دکتر داخلی هم نمی تواند حضورشان را تشخیص دهد که اصلا معلوم نیست چرایی اشان در سرزمینی که قرار بود همه جایش بهشت باشد جز قبرستان.

و هر چه می گردم در میان مغزم که شاد بنویسم و امیدوارانه " خاصه در بهار"  ، نمی شود که نمی شود . گویی خوره ها افتاده اند به تجزیه و تحلیل همان بخش از خاطراتم که احتمالا به مذاق آن ها نیز خوشتر بوده است و این گونه می شود که اندک مخاطبان این باغ اناری می مانند حیران از این همه تلخی و من که شرمسارم از این همه تلخ اندیشی و فقط  این شعر اخوان  را زمزمه می کنم برای دور کردن  هجم تاریک افسوس ها و دریغ ها : " زندگی می گوید اما ، باز باید زیست ، باید زیست ، باید زیست"

نظرات 5 + ارسال نظر
شادمانه چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 09:40

سلام، بنظرم هیچ قطعیتی در کار نیست، همیشه احتمال اشتباه هست. حتی امکان رسیدن به قطعیت باشه ما کمتر فرصت میکنیم که به قطعیت برسیم. بنظرم یه جایی هست که حد بهینه یا حد کفایت خواهد بود، به این معنی که ذهنمان تصور میکند که بیش از این نیازی نیست. به جمع بندی میرسد
این بحثهای ما هم از منظر تئوری شاید مفید باشد وگرنه تو عمل، مقدور و عملی نیست
علی ایحاله شما همچنان کم کاری، بعنوان گله طرح کردم

قطعا هیچ چیز قطعی نیست ما فقط بر مبنای استنباط هایمان که محصور در زمان و مکان و شرایط است قضاوت می کنیم

ستاره بانو سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 12:20 http://sanino61.mihanblog.com/

قرار بود بهشت باشد و شد جهنم نسل ما نسل دهه 50 و 60 که یقینا اونقدر خسته و آزرده اند که توانی برای تعلیم و تربیت دهه 70-80-90 نیست ! چیزهایی که ما خودآموز در لوای جنگ و فقر و تنگی یاد گرفتیم به کار نسلهای بعدی نمیاد و ناچار این واقعیت رو هم باید پذیرفت که ما چیزی جز ژنتیک برای ارائه به فرزاندمان نداریم در حالیکه من نوعی رویای این را داشتم که به جای دیکته آداب به فرزندم اندیشه بدم! افسوس

و درست به همین ترتیب است که نسل های خسته زنجیر وار به هم پیوند می خورد

شادمانه دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 15:36

تحملی در کار نیست، نوشته هایتان برای خواندن ارزشمندند و کم کاری شما انهارا کمیابتر و گرانبهاتر کرده
همه حرف که بنظرم مغفول ماند اینست که شاید لازم باشد که بازتعریف کنیم من حرفی از حذف و تردید در وجودش نبود
میگویم اگر صفتی را انتظار داریم که واجد باشد چه خوبست که بازتعریف داشته باشیم
شاید تعریف جدید کارامدتر باشد

سپاس
همواره نیاز به بازتعریف مفاهیم مختلف داریم هرقدر هم که مطمئن شویم باز هم روزی می توان از خود پرسید آیا اشتباه نمی کنم؟

شادمانه دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 09:46

خوره ها نشانه نامتوازن بودن شاکله اندیشه و باورهای ماست. تردیدها مثل ذره بینی ست که کوچک ترین شکافهای سدهای عقیدتی و بایدهای ما را می یابد
من هم نمیخواهم تلخ بنویسم اما تجارب یا تفسیرم از تجارب تلخست، انگاه نوشته هم تلخ میشود.
و اما در باب عدالت، براین تصورم که برخی صفات من درآوردی را چسباندیم به مفهومی (خدا) بعد برای خودمان انتظار شکل گرفته که ان مفهوم بایستی به ان صفت وفادار بماند، وقتی نیست، دچار سرخوردگی میشویم بجای انکه مفهوم را بازتعریف کنیم
مثل اینست که یک قانون تجربی را کشف می کنیم وقتی با نقیضش مواجه میشویم بجای اینکه قانون را اعتلا ببخشیم هی سرتکان دهیم
بیشتر بنویس چه تلخ و چه شاد، بنویس لطفا

شاید گستره تخیل ما بیش از جهنم و بهشت باشد و ما دست به خلق زده باشیم . به قول دواکینز دین می تواند آفتی باشد مانند آبله که بر پایه شواهد غیر علمی و غیر مستند شکل گرفته باشد اما همواره تعداد خداباوران بیش از منکران خدا بوده است. حداقل تا این لحظه تاریخ . و وقتی این خدا در ذهن خلق می شود به جز خلقت جهان و انسان باید کارایی های بیشتری داشته باشد. سپردن مجازات انسان های خطاکار هم یکی از راه های تسکین بخشی است که خداباوران به خدای ذهنیشان می سپارند تا فقط گوشه کوچکی از رنجشان را کاهش دهند در مقابل قوانین انسانی که سیستم های غیرعادلانه ای برای مجازات و پاداش دارند. شاید تکامل گرایی ذهن بشری خدا را با همه صفات مثبتش خلق کرده و از این روی آرام می شود ذهنی که می پذیرد خدا هست . حتی اگر همه این ها اشتباه باشد درست مثل داوکینز که وقتی از او پرسیدند اگه اشتباه کرده بودی چه؟ پاسخ روشنی داد هر کسی ممکنه اشتباه کنه . پس برآورد احتمال خطا در بین خداباوران و ناخداباوران دقیقا برابر است.
ممنون از حمایتت و تحمل در خواندن نوشته های من

مینو شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 23:41 http://milad321,blogfa.com

چه خوب گفتی فرزانه جان.هر روز و هرساعت دلت از چیزی اشوب است.قایقهای سرگردان مهاجران,فقر از هر نوعش, اینن حجم گسترده اعتیاد, معامله دو کشور بر سر کشور سوم, ...
باز از اینجا هم قرار است جهنم دیگری باشد؟

سال هاست سردرگم عدالت خداوندی مانده ام . چگونه باید بهشت و جهنم وجود داشته باشد وقتی این همه بی عدالتی و رنج هست ؟ ولی از سوی دیگر همواره از خود می پرسم انسان های زیادی را می شناسم که به مملکتشان خیانت کردند و مردند بی آن که مجازات شوند و اگر این خیال فرضی جهنم و بهشت نباشد چگونه آرام زندگی کنیم؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد