انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

بهانه های کودکانه

بچه که بودم دلم می خواست یک شهر بسازم و تمام بچه های یتیم را در سرزمین بدون حاکمم سرپرستی کنم. نوجوان که شدم فهمیدم رویایی نشدنی است در افتادن با جهانی که ساده ترین خواسته هایت را دست نیافتنی می کند. جوان که شدم دلم می خواست نویسنده شوم ،اما کمی که عاقل تر شدم و نویسنده های بیشتری را دیدم فهمیدم توان گرسنه ماندن و نان افتخار خوردن ندارم. تصمیم گرفتم روانشناس شوم آن هم از نوع بالینی که علیرغم رتبه 608 منطقه یک ، موفق نشدم چرا که هم دوره نسلی بودم که به صف های طولانی ارزاق عادت کرده بود. مسیرم را عوض کردم تا بتوانم انسان شناس شوم ، ناگهان دیدم عاشق اسطوره ها شده ام . گرچه نمی دانم چگونه و چه کسی عشقم را دزدید اما همواره چیزی در درونم مرا به سوی دنیای پر رمز و راز اسطوره ها و داستان ها می برد. چیزی مثل یک قلب آرام که ناگهان گر می گیرد و دیوانه وار می تپد و می کوبد به سینه ام  و من که نمی توانم دست بکشم از زندگی روزمره پشت می کنم به هر صدای نا آرامی که می شنوم تا فراموش کنم التهاب و هیجان چشم های خیره شده ،عریان و بیرون زده از دل تاریخ گنگ و کور گذشته را و بسپارم تمام رویاهایم را به فردایی که شاید در آن نان خوردن غم نباشد و بشود که به دلت باشی و قلم برداری و بنویسی و اسطوره ها را هضم کنی. راست است همه این ها بهانه است عشق که عشق باشد یارای مقاومتت نیست. 


پی نوشت :

یکی از دلایل دلسردی ام از مطالعه مستمر شاید این است که همواره دیگران به بیهوده بودن نوشتن و مطالعه در این حیطه گوشزدم می کنند که چه حاصل قبرهای کهن را سرباز کردن و داستان های بیهوده سرادن . اما من باور دارم عصر اسطوره ها تمام نشده است و ما هنوز هم با اسطوره ها دلخوشیم و نگرشمان هنوز هم اسطوره ای  است حتی اگر خیال کنیم خیلی مدرن شده ایم و روشنفکرانه به عصرتکنولوژی می نگریم

نظرات 12 + ارسال نظر
مهسا پنج‌شنبه 21 مرداد 1395 ساعت 20:42

این پست رو چندین بار خوندم. غم زیادی پشتش احساس کردم. متاسفانه بیشتر ما، راهی رو که دوست داشتیم و عاشقش بودیم، نشد که بریم.
امیدوارم روزی برسه که بتونی بنویسی و بنویسی و بنویسی.
هرچند به نظرم این وبلاگ ، نقبی هست به درون شما تا کمی از این علاقه رو پاسخگو باشین.

اره متاسفانه جبر اجتماعی بدجوری ما رو پیچونده
ممنونم از ارزوی خوبت

قندک میرزا دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 08:44 http://khroosebimahall.blogfa.com

در خصوص پی نوشت هم باید عرض کنم .ابتدا(خیلی عذر می خوام که این مثل را به کار می برم. قدیمی ها گفته اند که )علف باید به دهن بزی شیرین بیاد. سلایق متفاوت هستند. لذا کسی نمی تونه دیگران را به سلیقه خودش رهنمون بشه و بگه چی خوبه چی خوب نیست. شاید چیزی که در نظر من خوبه از نظر دیگری اصلا خوب نباشه. مثلا عدد 6 برای من 6 است در حالی که می تواند برای طرف مقابل من 9 محسوب بشه. حالا هی من و او باهم بر سر این موضوع ساده جدال و اثباط بیهوده کنیم که 6 است نه 9 یا بالعکس!! در واقع حکایت همون حکایت ملا و پسرش و خرش هستند. ما نباید به حرف دیگران راه و مسیر مورد علاقه خود را تغییر دهیم. چون به نتیجه مطلوب نمی رسیم.

کاملا درسته. حرف حق رو باید پذیرفت اونم با جان و دل

قندک میرزا سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 12:55 http://khroosebimahall.blogfa.com

با سلام و درود و تجدید عرض ادب و احترام حضور فرزانه بانوی عزیز

سپاس از قندک میرزای بزرگ

مینو سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 09:54 http://milad321.blogfa.com

تا وقتی که چون و چرایی پیدایش و حیات انسان و کائنات هست,اسطوره ها هم هستند.شاید در تعریف رسمی امثال ژوپیتر و زئوس اسطوره باشند,اما اسطوره های امروزی هم کم نیستند.یکی داروین برایش اسطوره است,یکی یونگ,و دیگری فلان فیزیکدان..

بله قطعا شخصیت های اسطوره ای همچنان قدرتمند در ذهن ما با نام های جدید زندگی می کنند . جز این بسیاری از اعمالی یا باورهایی که دینی یا فرهنگی می دانیم صبغه اسطوره ای دارد.
در دوران اسطوره ها وقتی زلزله یا حادثه طبیعی رخ می داد ، مردم باور داشتند یکی از خدایان مرتبط با آن موضوع از دست انسان ها ناراحت شده است و این بلا رخ داده است. می دانم لازم نیست مصداق امروزی این تفکر را با مثال برایتان بگویم:

قندک میرزا دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 09:30 http://khroosebimahall.blogfa.com

اسطوره ها فناناپذیرند.
در ضمن قرار نبود شکسته نفسی بفرمایید ها . پیرزن یعنی چی؟نفرمایید.که اصلا مقبول نمی افتد

اسطوره به طور خاص در ریشه ها و اعماق وجودما فرو رفته اند و گرچه ما تلاش می کنیم از آن ها بگریزیم اما تقریبا نشدنی است و گریز ناپذیر.
شکسته نفسی چرا 41 سالگی در واقع سرآغاز پیری و سالخوردگی است که می تواند خودش لذت بخش و شیرین باشد اگر بپذیریمش و از توشه های سال های گذشته بهره ببریم

قندک میرزا دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 09:25 http://khroosebimahall.blogfa.com

سلام و صبح بخیر و تجدید عرض ارادت.
عرض کنم که بااین حساب می توانیم با ضرس قاطع اسمش را بگذاریم قاونون فرزانگی


شاید

ستاره بانو دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 09:25 http://sanino61.mihanblog.com/

سلام بانو
این را در ابتدا باید گوشزد کرد که ما هنوز نتونستیم مدرنیته بشیم چرا که در دوره گذار هستیم و این دوره به خاطر تعارفات حاشیه ها مذهب و حتی ادبیات رایج زندگی ایرانی حالا حالاها ادامه داره مدرنیته شدن از ما خیلی دوره! برای همین فکر میکنم هنوزم اسطوره گرایی و اسطوره سرایی در ایران خریدار داشته باشه اگر تعصبهای نابجا بگذارن البته که ما به اسطوره های خودمون بپردازیم و جای این مقوله در پلکان گذار واقعا خالیه!

موافقم ستاره جان. در قدرت اساطیر در دوره کنونی خاصه در کشور ما دلایل متعددی که اشاره کردی وجود داره اما جالب بدونی انگلستان که خودش مهد انقلاب صنعتی و تکنولوژی امروزی بود از همه کشورهای اروپایی دیگه خرافی تره. جادو و اعتقاد به مسایل خرافی در این کشور پیشرفته غیرقابل باوره
تقریبا می شه گفت این سیطره یک سیطره جهانیه ولی در کشورهایی مثل ایران نمود بیشتری برای ما داره چون خودمون شدیدا درگیرش هستیم خصوصا به قول تو به اسم دین

شادمانه یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 15:38

برخلاف قولم برایتان مینویسم هرچند بوی توصیه داشته باشد
هر متاعی خریدار و طالب خودش را دارد، البته وقتی که جامعه گرسنه باشد، حالا مادی یا معنوی! به دم دستی ها هم قناعت میکنم و فقط در پی حفظ حیاتست و احیانا تنازع بقا!
بنظرم یکسره بریدن کار صحیحی نیست، نان هم بی ارزش نیست، شاید همچون نویسنده بایستی لایه های متفاوت را باهم عجین کرد و در عین کسب رضایت توده عام، تحسین ژرف اندیشان را هم جلب کرد. مهمتر از همه اینکه خود راضی باشیم. رضایتی که توسط واقعیت های پیرامونی تایید و تحکیم شود
لزومی ندارد که همیشه در تقابل با جمع قرار بگیریم
آرزوهای قشنگتون می تواند انرژی لازم برای تحرک بیشتر را فراهم کند
چقدر مفید ست که بتوانیم بجای تمرکز برای رسیدن به
هدف، به ماندن در مسیر هدف تمرکز کنیم
بنظرم من و شما بایستی دوستانی بیابیم با قدری اشتراک در علایقی همچون مطالعه .

به من که قولی نداده بودید. حالا قرارداد خودتان با خودتان به خودتان مربوط می شود پس تنبیه نکنید . شنیدن اندرز های به جا و شایسته دیگران همیشه فرصت خوبی بوده برای من که خودم را ارزیابی کنم حتی اگر صددرصد قبولشان هم نداشته باشم.
دقیقا با این رضایت مندی از خود به شدت موافقم . بعضی وقت ها شغل هایی که داریم فقط می شوند سوهان روح و انسان می داند فقط به خاطر رفع مایحتاج زندگی است که به این خستگی و تناوب ادامه می دهد .
امیدوارم بتوانم روی هدفم ها تمرکز کنم . یعنی باید الان بعد از این همه سال تمرکز صرف بر رویاها تمام شود و بروم سراغ هدف ها و تکه تکه اشان کنم تا آرام آرام بتوانم هضمشان کنم.
شما را نمی دانم ولی من به شدت در تنهایی خودم غوطه می خورم. تنها همدم های فعلی ام شده اند پسر و همسر و همین دوستان وبلاگی. حتی دیگر دل و دماغ ارتباط برقرار کردن با دوستان قدیمی که اهل کتاب بودند و دل یا دوستان با درک نسبی.

پیمان یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 13:51 http://rahro2s.blogfa.com

اعلام وجود

زنده باشید

قندک میرزا یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 13:06 http://khroosebimahall.blogfa.com

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

اگر شمس های درونی امان را اقبال می کردیم ما هم چون مولانا چنین سرخوش می خواندیم . سپاس

قندک میرزا یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 13:03 http://khroosebimahall.blogfa.com

به به! چه بهانه های کودکانه خوبی!

بهانه های کودکانه برای پیرزنی که دلش اصلا نمی خواهد بزرگ شود

قندک میرزا یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 12:56 http://khroosebimahall.blogfa.com

سلام بانو.کاملا حق باشماست. اگر اسطوره ها هم نباشند که دیگه هیچی. باز خوبه که دلمون به همین اسطوره ها خوش است لااقل.

گرچه دست به انکارش می زنیم اما هستند میرزا جان هستند در کارهای روزمره امان دقت که می کنیم می بینیم هنوز هم از جن و پری حرف می زنیم و اسپند دود می کنیم و سر خاک مردگانمان نذری می بریم و.............
نه اسطوره ها نمی میرند از شکلی به شکلی دیگر در می آیند( قانون اول فرزانه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد