انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

ترس

گفته بودم امسال برای من بسیار مهم است آنقدر که برای زیستن در رویاهایم دمی  بر زمین نخواهم نشست. 

درست یک ساعت قبل پشت شیشه های همین مانیتور دیدم بخشی از این رویاها به دست آمده اند. حداقل تلاش یک ساله ام به نتیجه رسیده و اولین پذیرش در همین صفحات شیشه ای منتظرم نشسته است که دست دراز کنم و به خواب هایم رنگ واقعیت بدهم.

 گرچه هنوز فرصت دارم که بمانم و ببینم بقیه درخواست هایم چه خواهد شد و چه پاسخی دریافت خواهم کرد اما برای من عجیب بود وقتی دیدم اصلا خوشحال نشده ام . آن قدر که با تاخیری چند دقیقه ای و با لحنی که انگار دارم خبر روزنامه را می خوانم به عزیزانم گفتم که چه شده و وقتی دیدم آن دو چقدر خوشحال هستند و تبریک می گویند تازه از عکس العمل خودم متعجب شدم.

برای همسر و پسرم هم این بی تفاوتی به شدت تعجب برانگیز بود چرا که آن ها بیش از همه  دیده بودند که چقدر من برای رسیدن به چنین روزی زحمت کشیده بودم و چقدر وقت گذاشته بودم و حتی چقدر رویا بافته بودم .

فکر کنم این لب تاب بیچاره هم تعجب کرده ، از بس که من سرچ کرده بودم در مورد شرایط موقعیت جدید و حتی خواندن در مورد فرهنگ و خصوصیات مردم آن سوی دسترسم و یاد گرفتن یک زبان جدید.

یادم هست وقتی هنوز هیجده سال بیشتر نداشتم با جسارت تمام بی آن که بخوام با کسی مشورت کنم رشته دانشگاهی و حتی شهری را که در آن دانشگاه قبول شده بودم عوض کردم چون فقط فکر می کردم باید بروم و از مرداب شدن هراس داشتم. 

و یادم هست در مورد افراد سالخورده می خواندم که اضطراب تغییر حتی شده به اندازه قدم زدن در یک پارک جدید می تواند تجربه ای آزار دهنده باشد.

ولحالا  خودم نه در اوج گستاخی و جوانی و نه در سالخوردگی ، در این سن و سال درست مثل یک موش ترسو شده ام که دلش می خواهد توی سوراخ تنگ و تاریکش بماند و دنیای بیرون را تجربه نکند.

ترسی موهوم برای رفتن دوباره از ایران آزارم می دهد. برای شروع کردن همه چیز از صفر، قدم زدن در فرهنگی کاملا متفاوت ، رو به رو شدن با تجربه های جدید.

فکر می کنم بخشی از این ترس به خاطر همسر و پسرم است ، این که آن ها هم باید به دنبال من فصل جدیدی را در زندگیشان شروع کنند . گرچه هر دوی آن ها همواره و با جدیت مرا به این اقدام تشویق کرده اند اما اگر این تصمیم زندگی آن ها را به مسیر درستی سوق ندهد قطعا من هرگز شاد نخواهم بود.



نظرات 7 + ارسال نظر
ماه بارانی دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت 08:52 http://mahebarani.blogfa.com/

اینجور تصمیم گرفتنی واقعا نگرانی داره ولی اگه شرایط بهتری پیش رو داری حتما از دستش نده، امیدوارم با تمام دغدغه هایی که داری(فرزند و همسر) بهترین تصمیم رو بگیری.

آره واقعا دشواره . ممنون از امیدواری که دادی

رها چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت 10:44 http://aftabparast.blog.ir

عزیزم خیلی خوشحال شدم. یه متن بالا بلندم برات نوشتم که ثبت نشد متاسفانه ://
ولی در هر حال برای آرزوی موفقیت دارم. به نظرم فرصت خیلی خوبیه که آدم می تونه با فرهنگ جدید آشنا بشه. هر چند مشکلات خاص خودشو داره ولی ارزشش رو داره

همیشه موفق و سربلند باشی عزیزم

ممنونم. حیف شد نوشته ات پریده
امیدوارم بتونم یه تصمیم خوب بگیرم . ممنون از دلگرمی که می دی

مینو سه‌شنبه 26 بهمن 1395 ساعت 00:44 http://milad321.blogfa.com

امیدوارم در کارت و راهی که انتخاب میکنی موفق باشی.طبیعی هست که ادم دلهره داشته باشد .بخصوص با داشتن همسر و فرزند.

ممنونم من هم امیدوارم به نتیجه درستی برسم

مهسا دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 10:08

عجب رشته ی نابی
موفق باشی فرزانه جان

ممنون

مهسا یکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت 07:44

به به و به به
مبارک باشه فرزانه جان
و آفرین به این تلاش و پشتکار.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری. راستش خیلی کنجکاو شدم بدونم چه رشته ای می خوای ادامه بدی.

ممنونم مهسا جان
امیدوارم بتونم این قدرت رو داشته باشم که تصمیم عاقلانه ای بگیرم.
رشته هم تو حوزه مطالعات ایران شناسی و شرق شناسی و دین شناسی و مطالعات زنان این هاست

کنجکاو شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 10:16

سلام
مبارک باشه
خوشحالم که تلاشهایت به نتیجه میرسند و امید که همیشه بتوانی پرتلاش و امیدوار باشی
وقتی تصمیم مهمی می گیری، به عواقبش هم بیشتر می اندیشی
عملا ما از قبل نمیتوانیم همه چی را پیش بینی کرده و مطمئن باشیم، فقط می توانیم تا حدی نرخ و احتمال های منفی را کاهش داده و امیدوار باشیم
بازهم تبریک و امید همیشه خوش خبر باشی

سپاس . همین که قدرت پیش بینی از دست می ره بیشتر آزار دهنده است. فعلا در مقام تسلیم هستم تا خدا چه بخواهد.ممنون

dina شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 01:20 http://meine-taglichen-tweets.blogsky.com/

از شکست خوردن و موفق نبودن میترسی؟
شروع کردن از صفر هم میتونه هیجان انگیز باشه و هم ترسناک. اگر کمکی خواستی، می تونی روی من حساب کنی

سلام خوش آمدی
فکر می کنم بیشتر از مواجهه با شرایط ناشناخته هراس دارم. ممنون از پیشنهادت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد