انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

ایمانم آرزوست

نشسته بودیم توی صحن انقلاب - چقدر زشت و نامربوط هستند این نامگذاری ها- نه توی همان ایوان طلا و  من چشم دوخته بودم به گنبد طلایی و گوش هایم نوای نقاره ها را می شنید که پر هیاهو  پیغام خواب خورشید را می رسانند.چقدر گنگ بود احساسم در مقابل گذشته ای که از شنیدن این صدا و دیدن این ضریح ، موهایم سیخ می شد و اشک هایم روان.ناگهان  حسرتی عمیق از حس ایمانی گم شده در ته وجودم احساس کردم. میلی به خواندن نماز با اوراد عربی ، خم شدن و دو لاشدن ها پیش روی تکه ای خاک به بهانه تسلیم شدن به عشق .................. خواستم بلند شوم و نماز بخوانم اولین کلمه عربی که بر زبانم جاری شد بی معنایی کاری که می کردم را به من گوشزد کرد. نه به خاطر عربی بودن واژه نه اصلا این گونه نیست ، ناگهان دریافتم که من ایمانم را خود ساخته ام خدایم را به گونه خودم ستایش می کنم دست هایم به سوی کسی گشوده می شود که تمام عشق است و مهر . در همان حال ایستاده چادر سیاه را به کناری زدم و به آدم های دور و برم نگاه کردم چندنفرشان به یقیین رسیده اند؟ 

نمی دانم و وظیفه من نیز نیست که بدانم دیگران خدایشان را چگونه تعریف می کنند ؟ چگونه ایمانی دارند و چگونه روحشان را صیقل می دهند؟

دوستان مذهبی دارم که همواره یادآوری می کنند که لطف خدا شامل  آن ها شده و من هنوز از زمره ایمان آورندگان نیستم. هیچ وقت سر اعتقاداتم با آن ها بحث نمی کنم چه این ایمان سفت و سخت من، از منظر آن ها بی ایمانی تعبیر شود ، چه نوعی هنجارشکنی ، باز من عشق خودم را به جهان ، خدا و انسان ها دارم. عبادتم را بر مهرهای متبرک نمی کوبم ولی کسی را نیز تحقیر نمی کنم. هر کسی تنها خودش، تنها خودش، تنها خودش می تواند خدایش را بپرسد و لذت ببرد.هیچ قانونی نیست ، هیچ دستورالعملی نیست ، هیچ فرمانی نیست. ما آزادیم خدا داشته باشیم یا نداشته باشیم ، مسلمان و یهودی و مسیحی باشیم یا نباشیم.قبله هایمان به سمت شرق باشید یا جنوب و...............

اما حتما یک چیز هست و آن عشق ورزیدن به جهان است ،دوست داشتن و تلاش برای بهتر کردن دنیا. گامی برای تغییر و بهبود. شاید ایمان از منظری کاربردی چیزی جز این نباشد که شاخه درختی را نشکنی و آدامست را روی پیاده رو تف نکنی که پرنده ای قربانی بی توجهی تو شود و پلاستیک هایت را در طبیعت رها نکنی که روزی دیگر بر سر سفره انسان های دیگر غذا شود.  

نه ایمان چیز پیچیده ای نیست و به این همه آداب و رسوم پیچیده و دعوا و جدل نیاز نیست.

نظرات 18 + ارسال نظر
کنجکاو شنبه 6 خرداد 1396 ساعت 08:08

سلام صبح شنبه شما بخیر و خوشی
بنویسید خدا قهرش نمی گیره، لطفا شده یه مختصر هم بنویسید

سلام
امید که دوشنبه خوبی رو شروع کرده باشید
کلی کار ریخته روی سرم. هر وقت حس نوشتن اومد چشم حتما می نویسم . از نوشته های شما و دوستان فعلا بهره مند می شم. موفق باشید

کنجکاو یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 06:19

سلام
هرمیلی هست و هر علتی که موجب شده که فاصله بگیرد محترم، اما لزومی ندارد یک تعهد ایجاد کنید که هرگز ننویسید یا کلا اینجا را تعطیل کنید، به اینده نزدیک موکول کنید
کلی مطلب هست که در ذهنتان اماده نظم و نشر ست، خلاصه ش را هم بنویسید متشکر میشوم

سلام
ببخشید اینقدر با تاخیر جواب می دم .روزهای شلوغ کاری در پیش دارم.از ابزارلطف شما هم سپاسگزارم.

مهسا شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 18:58

بله... پیداش کردم. پست محافظه کار بود و آرزوی نویسندگی. و جمله ی پایانی، اینکه حالا فرق واقعیت و خیال رو می دونی.
این جمله ای هست که من هنوز بهش نرسیدم و هنوز نوار آرزوهام جلو چشمام رژه می ره و امیدوارم به واقعیت بپیونده.

ببخشی که دیر جواب می دم.واقعا حافظه قوی داری. البته این فرق واقعیت و خیال رو خیال می کنم که می دونم
گذر زمان معمولا انسان رو محافظه کارتر ، واقع نگرتر و حتی عاقل تر می کنه. خاصیته سن و سال زیاده مادر . صد ساله شی

کنجکاو شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 06:26

سلام
پیشنهاد میکنم تعطیل نکنی، به خودت مرخصی بده، یا یه قراری بذار که مثلا هرماه یکی دو تا پست بگذاری،‌حتی کوچیک
ارادتمند
درضمن ممنونم، فعلا که گذشته، میتونست بدتر باشه، هنوز می لنگم

سلام
تنبلی شاید هم دغدغه های کاری و شاید هم میل به کنار کشیدن از دنیای مجازی برای رسیدن به حس نوستالژیک گذشته دست به دست هم داده اند که خیلی ننویسم.
خوشحالم که بهتر هستید

مهسا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت 19:17

والا مقوله ی هوش که میاد وسط، کمی می لنگم. اما حافظه م بدک نیست
یکی از پستهات نوشته بودی من نباید معلم یا استاد می شدم، می خواستم شاعر بشم.
خواستی نشونی دقیق تر پست رو می دم.
البته به نظر من در هر دو زمینه شما موفق شدی، حیف که کم دست به قلم می بری.

والا حافظه هم که باشه خیلی کارت درسته . البته من قطعا نمی خواستم شاعر بشم احتمالا نویسنده بود .
این که می گی نظر لطفته . من همیشه یاد اون گفته بیهقی می افتم که می گه " در همه کار ناتمامی " و احساس می کنم خیلی ناتمام هستم.

مهسا دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت 22:36

فرزانه جان روزت مبارک
امیدوارم که در کسوت استادی، هماره موفق و پیروز باشی

ممنونم مهسا جون . سلامت باشی
راستی من گفته بودم معلم هستم یا خودت حدس زدی باهوش

مهسا سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1396 ساعت 19:04

فرزانه جان نکنه که تعطیل کنی... خیلی خیلی جای خالیت می شه

نمی دونم مهسا جان خیلی انگیزه ای هم برای ادامه ندارم ولی قطعا اگه اینجا رو ببندم قطعا به دوستان سر می زنم.

کنجکاو دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 ساعت 13:58

سلام
مدتهاست کم کار شده اید

سلام
احتمالا اینجا را تعطیل می کنم . حس و حال بهار خواب آلودگی است و سرگردانی

مهسا شنبه 2 اردیبهشت 1396 ساعت 23:08

سلام فرزانه جان
بالاخره آپ کردم

اومدم

مینو دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 15:13 http://Pamchal.mihanblog.com

چقدر این پست شما را دوست داشتم.
بنظرم همه این حس ها را من هم تجربه کرده باشم.

خوشحالم که تجربه مشترکی در این زمینه داشته ایم

ماه بارانی پنج‌شنبه 17 فروردین 1396 ساعت 11:35 http://mahebarani.blogfa.com/

مدت هاست که ایمان را در همین رفتارها که گفتی می بینم اما گاهی دلم برای خودم با ایمان قبلی ام تنگ می شود، من بودم و خدایی که آسوده با او سخن می گفتم وقتی فرمانبرداری میکردم( حتی به عشق بهشت) احساس بهتر و آرامش بیشتری داشتم تا الان.
راستی سال نو مبارک، روزگارت به شادی

دوره ای که به خدا اعتقاد نداشتم سخت ترین و بدترین روزهای زندگیم بود . احساس می کردم بین زمین و آسمان معلقم وقتی راه می رفتم زمین رو واقعا لمس نمی کردم . بلاخره خدای خودم رو پیدا کردم و فهمیدم نمی تونم مثل برخی خدا رو به طور کامل نفی کنم
سال نوی شما هم مبارک باشه

ستاره بانو پنج‌شنبه 17 فروردین 1396 ساعت 08:11

احسنت بر بانوی اندیشمند
سال نو مبارک
به خودتان ببالید کم افرادی پیدا می شوند که با اینهمه کانتکس ذهنی مذهبی به چنین یقین منطقی ای برسند

سال نوی شما هم مبارک باشه عزیزم

مهسا چهارشنبه 16 فروردین 1396 ساعت 07:32

خوب شد پرسیدم.
من فکر می کردم نقاره ها فقط مناسبتی می نوازند.

البته توی مناسبت ها هم همون طور که خودت می دونی نقاره می زنن

مهسا سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 12:37

همان بار اول که این پست را خواندم یاد این شعر زیبای مشیری افتادم.
امیدوارم دوست داشته باشی.

ای همه مردم ، در این جهان به چه کارید ؟
عمر گران‌مایه را چگونه گذارید ؟
هرچه به عالم بود اگر به‌کف آرید
هیچ ندارید اگر که عشق ندارید
وای شما دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیرزید
عشق بورزید
دوست بدارید

چه شعر زیبایی ، ممنونم از این که به اشتراک گذاشتی

مهسا سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 12:36

سلام فرزانه جان
روز و روزگارت خوش. جهان جای خوبیست وقتی انسانهای پر مهر و محبتی چون شما به زندگی معنی می دهند.
پست بسیار معناداری بود.
اما درباره ی بانگ نقاره، معمولا هر بانگ هماهنگی، مخصوصا اگر نوستالوژیک هم باشد و مناسبتی هم نواخته شود، اشک من را بی اختیار جاری می کند، مثل آهنگ نوروز یا سرود ملی. چون بیشتر برایم یادآور یکپارچگی و هماهنگی بین من و هم وطنانم است و حس مشترکی که همه ی ما را به هم پیوند می زند.
در باره ی پیغام خواب خورشید متوجه منظورت نشدم. داستانی در پشتش دارد یا تعبیر شخصی شماست؟

سلام مهسای گرامی
ممنونم از نظرت.
چقدر خوبه که این احساس پیوستگی رو می تونی عمیقا حسش کنی . من فقط وقتی ایران نیستم احساساتی می شم
تا اونجا که من می دونم نقاره ها در واقع اوقات شرعی رو یادآور می شن و فقط در دو زمان یکی پیش از طلوع خورشید و دیگری در هنگام غروب خورشید نواخته می شن.من دست بر قضا موقع غروب خورشید در حرم بودم

کنجکاو دوشنبه 14 فروردین 1396 ساعت 13:59

ایمان در هر دوره ای از تاریخ بشری و حتی در مراحل رشد هر شخص به شکلی تعریف میشود
ایمان هم مثل بقیه مفاهیم گرچه یه کلیت درک مشترک برای همگان دارد و بخشهایی که شخصی تعریف میشود
من هم خیلی ارزومندم که بتوانم همچون قبل کل دنیا را در قالب تفاسیر معمول مذهبی تعریف و تحدید کنم

بله مفهوم ایمان به شدت چالش برانگیز و متغیر است. ممنون از نظرتان

رها یکشنبه 13 فروردین 1396 ساعت 12:50 http://aftabparast.blog.ir

اومدم که به اصطلاح دید و بازدید عیدانه مجازی انجام بدم که با این پست زیبات عیدیم رو هم گرفتم...
بسیار زیبا و دلنشین بود فرزانه جان
دیدگاهت رو بسیار پسندیدم
راستی سال نو مبارک

سال نوت مبارک باشه عزیزم
ممنونم از نظرت و خوشحالم که اینقدر قانعی

دوات جمعه 11 فروردین 1396 ساعت 16:52 http://davaat.in

ممنونم از حضورتون :) و نظر زیباتون

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد