انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

زندگی در برزخ

نمی دانم این همه اعتماد دوستان و آشنایان به من از کجا می آید ولی خودم فعلا همه اعتمادم را به خودم از دست داده ام و افتاده ام توی یک پروسه رنج آور بی ایمانی. و این پروسه آنقدر آزار دهنده است که خواب و خوراک را رسما از من گرفته؛ ساعت دو و سه شب می خوابم هفت صبح بیدارم و حالم با فکر کردن به خوردن غذا بد می شود. 

اما به طور کلی دو نگاه مختلف به من وجود دارد : گروهی با سرزنش  یا تحقیر مرا یک احمق می دانند و باورشان نمی شود که بتوانم اینقدر بی خرد باشم

گروهی دیگر به من می گویند تو باید به خواسته هایت برسی  و این حق توست که بخواهی دنیایت را خودت بسازی . گروه دوم تاکیدشان بر این است که من می توانم از عهده شرایط سخت برآیم و جهانم را تغییر دهم گرچه گروه اول بیشترین تاکیدشان بر بی خردی ، نداشتن عقل معاش و حتی این که قضاوت دیگران چه خواهد بود ، بنا گذاشته شده است.

به هر روی چه دیگران به من اعتماد داشته باشند و چه مرا بی خرد بدانند من فعلا در مرحله بی ایمانی به سرم می برم. شاید به یک زمان کوتاه نیاز هست تا بتوانم جایگاه خودم را ارزیابی کنم و توانایی هایم را دوباره بسنجم. تا پایان این مرحله زیست در برزخ را تجربه می کنم

نظرات 9 + ارسال نظر
ستاره بانو شنبه 14 مرداد 1396 ساعت 13:08

سلام بانو
اینکه ایمان دارید یا نه به خودت مربوطه نه به دیگران به ویژه اگر منظورت مذهب باشه!سخت نگیر این موضوع مهم نیست برای من پیش آمده
کاش میشد باهات حرف بزنم

سلام به ستاره عزیز
این ایمان بیشتر همون اعتماد به نفسه عزیزم.
ممنونم که می خوای کمکم کنی

مینو سه‌شنبه 10 مرداد 1396 ساعت 22:19 http://Milad321.blogfa.com

من هم این روزها گرفتار چنین تصمیم گیری هستم.
امیدوارم برایت خیر باشد فرزانه جان.گرچه گاهی انتخابهای ما کلا مسیر زندگیمان را تغییر میدهد'اما گاهی هم سرنوشت کار خودش را میکند.

امیدوارم که شما هم در این تصمیم گیری به نقطه مثبتی برسید

رها سه‌شنبه 10 مرداد 1396 ساعت 12:37

منم تو این شرایط زیاد بودم
تهش به این نتیجه رسیدم که بعضی چیزا رو فقط باید تجربه کرد تا نتیجه و اثراتش رو فهمید. فکر به تنهایی ره به جایی نمی بره...
امیدوارم زودتر ارامش به زندگیت برگرده و بیای بگی با اطمینان راهت رو انتخاب کردی و حتی بهتر از اون... بیای بگی خوشحالی که اون راهو انتخاب کردی

واقعا همین طور رهای عزیز باید فقط تجربه کرد و نگران آینده نبود . بلاخره درست یا اشتباه اینده به زمان خودش تعلق داره

کنجکاو شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 09:11

سلام
امید روز و هفته خوبی شروع کرده باشید

سلام
سپاس از شما

مهسا پنج‌شنبه 5 مرداد 1396 ساعت 21:15

سلام فرزانه جان
چه خبرا؟ رفتین جنگل ابر؟

سلام مهسا جان
نه مسیر رو تغییر دادیم متاسفانه

ماه بارانی دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت 09:08 http://mahebarani.blogfa.com/

خوونندن این متن به من دلشوره داد، یاد وقتایی افتادم که اینجور در برزخ گیرمیکردم، من سه ماه پیش تصمیم مهمی گرفتم و بعد از اون آرامش نصیبم شد، امیدوارم برای تو هم همراه با آرامش باشه.

خوشحالم که آرامش بعد از بحران رو تجربه کردی و ممنون از آرزوی صمیمانه ات

مهسا یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 10:48

امید به خدا فرزانه جان
هر راهی رو که بری حتما مشکلاتی داره و قطعا مزیتهایی.

ممنونم مهسا جان
الان زندگی در ایران هم مشکلاتی داره متاسفانه

کنجکاو شنبه 31 تیر 1396 ساعت 10:52

سلام
صبح بخیر
هرچقدر سن بالاتر برود و هرچه تجارب افزایش یابد، به نتایج انتخابها بیشتر پی می بریم ، ممکنه گاهی دچار تردیدها بشویم، هر انتخابی هزینه هایی دارد، از قبل نمیتوان نتیجه را تضمین کرد
امید که از انتخابهایت در مجموع راضی و از به فعل رساندن توانایی هایت خشنود باشی

سلام
بله مصیبت افزایش سن و کاهش جسارت و ریسک پذیری یک واقعیته. اما واقعیت دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن زندگی دیگران با تصمیمات ماست
سپاس

مهسا شنبه 31 تیر 1396 ساعت 08:10

اگر اشتباه نکنم موضوع ماندن و رفتن باید باشد فرزانه جان.
امیدوارم که با تصمیم درست، از این برزخ نجات پیدا کنی.

بله
تصمیم رو البته گرفتم ولی این که چرا این تصمیم رو گرفتم دچار مشکل شدم
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد