انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

بحران چهل سالگی

ساک ولو شده وسط سالن و پر می شود با حسی غریب که نمی دانم اسمش را از الان چه بنامم.  قرار بود جمعه بیاید ولی انگار همیشه صحبت از آمدن نیست و اینبار باید بروم. نمی دانم چه انتظارم را می کشد و دلم هم اصلا نمی خواهد بدانم که چه پیش خواهد آمد. دارم خودم را آماده می کنم به سخت ترین شرایطی که ممکن است برای یک انسان پیش بیاید. به سخت ترین وضعیتی که یک انسان ممکن است بتواند تحمل کند و به دشوارترین کارهایی که یک انسان توان انجام دادنش را دارد. نه این که همه سختی در پیش باشد اما می خواهم در گاه سختی و تنهایی پایدار بمانم ، اشک نریزم و به خود یادآوری کنم که به خواست و اراده خود به همه این سختی ها تن داده ام.

یادم هست یکی از خواب های تکراری ام همیشه شنا کردن در دریا بود در دریایی که حتی ساحل نیز نداشت. حالا دارم می روم میان دریا شاید هم اقیانوس شنا کنم ، گیرم که وسط  امواج عضلات پایم بگیرد و غرق شوم . مهم نیست ، مهم این است که خواسته جهان اجرا شود . گرچه می شود نام های زیادی برای این پشت و پا زدن به همه چیز گذاشت  مثل دیوانگی ، بی خردی ، جنون ، عدم آینده نگری و .......... . اما من دوست دارم اسمش را بگذارم بحران چهل سالگی . بحران کشنده ای که در آن ناگهان همه آینه ها از پیش رویت برداشته می شود و تو می مانی و تو و این واقعیت که فقط یک آینه پیش روی توست و آن تویی که برای خود نزیسته ای و حال باید برای خودت بزیی و بتوانی دنیایی بیافرینی زیبا. شاید تصادف معناداری بود امسال در سالگرد تولدم وقتی که برادرم به قصد شوخی ،  شمع صفر را خریده بود برای کیک تولد. 

هرچه که هست می روم ، می روم تا شروع دوباره ای داشته باشم دقیقا از همین نقطه صفر .

نظرات 10 + ارسال نظر
رها یکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت 18:24

بهت افتخار می کنم دختر... قدرت و جسارتت فوق العاده الهام بخشه.
می دونی فرزانه جون تا همین چند وقت پیش فکر می کردم زندگی دیگه چیز به اون صورت مهم یا جدیدی واسه عرضه کردن نداره. تا این سفری که رفتم و دیدم خیلی خیلی عوض شد. احساس می کنم دوباره خون تو رگام جریان پیدا کرده و راه جدیدی واسه کشف دنیا پیدا کردم.
مگه ما از دنیا چی می خوایم/ خیلی خوبه که فارغ از سن و سال هنوز جرات تجربه های جدید رو داشته باشیم. به نظرم این بحرانی که ازش گفتی تو هر سنی می تونه اتفاق بیفته.

ممنونم عزیزم
واقعیت این که جهان بینی ما هم می تونه با کانکشنی که با دیگران برقرار می کنیم تغییر کنه و این از همه مهمتره. راستش دیگه تحمل زندگی ایران برام سخت شده بود و جالب این که
پسرم هم دیگه نمی تونست با این فضا ارتباط برقرار کنه.
خیلی خوبه که تو نگاهتو تغییر دادی به یک درجه از شهود شخصی رسیدی که واقعا صحبت کردن در موردش برای خیلی ها قابل درک نیست.

کنجکاو یکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت 11:11

سلام
بنویسی، خوشحال میشوم

سلام وقتتون بخیر
ممنونم از این که میخونید. به زودی می نویسم سرم زیادی شلوغه تقریبا

مینو چهارشنبه 25 مرداد 1396 ساعت 20:21 http://Milad321.blogfa.com

هیچ کجا هیچ تضمینی نیست'اما اگر ادم فکر میکند باید کاری را انجام دهد'بهتر است شروع کند.
ارزو میکنم بسلامت از این اقیانوس عبور کنی و از موج ها لذت ببری.

نه واقعا خوشی ذهنیه قویا قبول دارم اینو.ممنونم از آرزوت مینو جان

کنجکاو شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 08:22

سلام
صبح بخیر، روز خوبی رو شروع و هفته عالی در پیش رو داشته باشید

سلام ، هفته شلوغی بود هنوز هم با همون شلوغی داره ادامه پیدا می کنه. منم برای شما روزهای خوب آرزو می کنم

ماه بارانی چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 08:53 http://mahebarani.blogfa.com/

راستی مگه چهل سالگی هم بحران داره؟! من تازه بحران سی سالگی رو رد کردم و چه بحرانی هم بود، خدا به داد ما برسه!!!

حقیقت من بحران سی سالگی رو نداشتم شاید تو هم چهل سالگی رو تجربه نکنی

ماه بارانی چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 08:52 http://mahebarani.blogfa.com/

دل و جرات زیادی می خواد اینجور شرایطی که گفتی، امیدوارم نتیجه خوبی برات داشته باشه، یک تجربه، هر وقت در شرایط سخت قرار گرفتم چه کاملا موفق بودم و چه نبودم، بعد از اون به شدت دید بازتر و توان تصمیم گیری بیشتری پیدا کردم.

بله همینی که می گی اصل اساسی هست حرکت کردن و متوقف نشدن. نتیجه همیشه اونی نیست که ما در موردش فکر می کنیم پس بهتره فقط محکم گام برداریم تا ببینیم آینده چی در چنته داره برامون

کنجکاو چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 08:11

هیچ قطعیتی از قبل وجود ندارد، هیچ تضمینی برای انتخابها نیست، کسی را سراغ ندارم که از همه انتخابهایش راضی باشد
برای من مهم و ارزشمند اینست که شما همچنان امیدوارانه تلاش میکنی و نامید نشدی، این امید خیلی ارزشمند، مفید و راهگشاست
انشاءالله همیشه امیدوار باشید و موفق

واقعیت همینه که گفتید نه تضمینی وجود داره برای این که بهترین گزینه رو انتخاب کرده باشیم و نه اطمینانی که بگیم در آینده از این تصمیمم راضیم. فقط باید تسلیم نشد و حرکت کرد
ممنونم از امیدتان

کنجکاو سه‌شنبه 17 مرداد 1396 ساعت 11:39

سلام تصمیم گیری وقتی که به عواقب کار می اندیشی سخت تر است،‌با این وجود عمل کردن و درجا نماندن شجاعت می خواهد، شجاعتی که کنج به ظاهر عافیت را رها کرده و زد به دل دریا
دریادلی هستی، امید که بر موانع و سختی ها غلبه کنی و بعدها که به این دوره نگاه میکنی لبخند رضایت بر چهره داشته باشی
با احترام

سلام
آینده قضاوت نهایی را خواهد کرد ما فقط به دنبال نشانه ها باید حرکت کنیم. سپاس از دلگرمی که می دهید

مهسا دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت 12:45

فرزانه جان جدا جسارتت رو تحسین می کنم.
ما رو از خودت بی خبر نذاری

ممنونم عزیزم . امید به خدا

پرفسور خسته دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت 02:36 http://porfossor.blogsky.com

ایشالا من سال دیگه زنده باشم حداقل پست ۴۱ سالگی رو بخونم و ببینم واقعن بحران بوده یا نه؟!

امیدوارم عمرتون مفید و با برکت باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد