انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

جمعه های درد

 جهان پیش رویت چیز دیگری است و از این روی پیوند تو با کشورت می شود همین کانال های خبری . ایسنا را باز می کنی و می گریی برای کودکانی که  امروز در روز جمعه ای  گرمسیری  به بهشت رفته اند.و به خاطر می آوری دیدار اتفاقی ات را با زنی که به جرم گفتن گرایش های فکر ی اش بیش از سی و پنج سال است که وطن را رویا می بیند وحتی نمی تواند به دیدن مادری برود که در آستانه مرگ ، سایه غم زده ای از هشت فرزندش را می بیند که دورادورش ایستاده اند و تسلایش می دهند. و چقدر  از این دردها هست پراکنده در چهار گوشه جهان و در جای  جای این کشور، که قلب ما برایش می تپد و چه کسی می داند چقدر از این  جمعه های غم انگیز بر این سرزمین رفته است و چقدر اشک ها که در درون فرو خورده شده  تا بغض شود در گلوهای دردناک 
نظرات 9 + ارسال نظر
کنجکاو چهارشنبه 22 شهریور 1396 ساعت 10:54

شما خیلی صبور هستید که به انتقاد یا پیشنهاد من توجه می کنید
بنظرم یه اصلی هست که غالبا به اون توافق داریم اینکه میتونیم از موقعیت بهتر (نه بهترین) استفاده ببریم

این که وقت می ذارید نکاتی رو به من یادآوری می کنید خیلی مهمه و ارزش فکر کردن رو داره. سپاس
راست می گید ولی بعضی وقت ها زندگی انسان یک بعدی می شه و در حالی که ما می دونیم چقدر یه بعدی زندگی کردن می تونه بد باشه ولی بازم ادامه می دیم بهش

کنجکاو دوشنبه 20 شهریور 1396 ساعت 09:11

سلام
تا وقتی در یه موقعیتی نیستیم می تونیم خیال پردازی کنیم که در اون موقعیت چه استفاده هایی خواهیم کرد
اما وقتی در موقعیت قرار می گیریم همه چی برامون عادی میشه
این مقدمه ای بود که بگم امیدوارم از فرصت حضور در نروژ خوب استفاده کنی، هم علمی و هم از سایر فرصتها حتی تفریحی

سلام
مرسی از این یادآوری که کردید راست می گید واقعا
من که فعلا به صورت تک بعدی در حال کار کردن و مطالعه هستم. تا کی وقت تفریح بشه.

مهسا دوشنبه 13 شهریور 1396 ساعت 00:15

امروز درباره ی بازی وال آبی یا blue whale مطالبی خوندم.
اگر درباره ش نخوندی پیشنهاد می کنم مطالعه کنی. بهترین صفحه هم صفحه ی ویکی پدیا هست.

هر دم از این باغ بری می رسد ظاهرا
خطر تا بیخ گوش همه ی خانواده ها اومده و فقط تو جاده ها نیست.

بله یه کلیپ از یک روانشناس منتشر شد که این بازی رو تشریح می کرد . ممنون که به من گفتی . خداوند کلا ما رو در پناه خودش نگاه داره هم از بلاهای مدرن هم بلاهای سنتی

کنجکاو یکشنبه 12 شهریور 1396 ساعت 14:43

بنظرم برای پیشرفت و بهبود نیازمند روند اصلاحی امور هستیم
اینکه خیلی ها نیاز به اصلاح را درک نمیکنند و یا اصلاح را در حد ظاهر بسنده می کنند
ولی اگه جامعه به این رشد نیاز داره فشار خواهد اورد برای تغییر بشرطی که اکثریت جامعه بدونند نیاز به چه تغییری و با چه اولویتی دارند

بله موافق به اصلاحات آرام و ملایم هستم ولی نه از کسانی که هر نوع اصلاح رو به شکلی آزار دهنده در لفافه های خشن سیاسی و نامتعارف دینی می پوشانند و آخرش می شودعدم تغییر . مردم ایران سال هاست خواستار تغییر و بهبود هستند . سال ها جاده ها قربانی می گیرند به دلایل انسانی یا فنی ولی هر چه هست همتی برای بهبود کمتر از خواسته عمومی است متاسفانه

ماه بارانی شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 08:44 http://mahebarani.blogfa.com/

امیدوارم خوب باشی عزیزم، اون هم در بلاد کفر!!!

ببخش که من دیر به دیر میام، از دست این بامیه جانم( الان گلابی شده) هر روز یک درد جدید تجربه میکنم، گمونم من در دسته مادرهای ضعیف و کم توانم! ممنون که باهام مرتبطی دوست جان

به به تازه مامان خودمون . چه سیر رشد خوبی داره و چقدر خوشمزه تر داره می شه انشااله نهایتا برسیم به یک کیک خامه ای بسیار خوش و رنگ و رو
تو ناتوان نیستی عزیزم. تغییرات هورمونی شدیدی که داری تحمل می کنی و از اون مهمتر تغییر ذهنی و حتی فیزیکی که داری ممکنه این حس رو بهت داده باشه. نگران نباش و صد البته منم خیلی توصیه نمی کنم وقتت رو خیلی پشت لب تاب بگذرونی که خب ممکنه برای اون گلابی خوشمزه بد هم باشه. ولی هر از گاهی لطفا یه خبر به ما بده

ماه بارانی شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 08:37 http://mahebarani.blogfa.com/

لااقل الان که اونجایی این اخبار داخلی رو بی خیال شو، اینجا هر روز یک مصبیت جدید در راهه!

نمی شه واقعا نمی شه . هر جا که باشی باز دلت با این سرزمینه . غم هاش آزارت می ده و خوشی هاش خوشت می کنه.تجربه زندگی تو مالزی به من ثابت کرد برای مهاجرانی که در وطن بزرگ شدند خبر نداشتن از ایران یعنی کشتن بخشی از خودت بخشی از وجودت که اتفاقا خیلی هم قدرتمنده و به کودکیت به مادر و پدرت و به همه داشته های امروزت پیوند خورده. خیلی سخته از این ریشه ها ببری . بدتر از اون وقتی بیرونی همش دلت می خواد خبرهای افتخار امیز بشنوی در مورد کشورت حتی اگه قرار نباشه کسی بدونه که تو اهل همون سرزمین پر افتخار هستی . فقط احساس سعادت و آرامش بهت دست می ده . فکر می کنی بخشی از تو هست که آرامه و در سعادت به سر می بره و این بزرگترین هدیه است

کنجکاو شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 08:32

سلام
خبر تاسف باریه که شنیدم، امیدوارم این تجارب پرهزینه، منجر به اتخاذ رویه هایی بشود که این اتفاقها کمتر رخ دهد

سلام
تجربه اونم اینا . بعید می دونم الان کلی محدودیت می ذارند برای اردوهای مدارس و دانشگاه تا مثلا حادثه ها کم بشه ولی بعد که می ری دقیق می شی می بینی همش الکیه و مسایل اساسی اصلا لحاظ نشده. تو دانشگاه ازاد قرار بود دانشجو ها که شامل 20 دختر و دو پسر در یک کلاس بودند برای دیدن یک مراسم که در سال فقط یکبار انجام می شه برند . معاون آموزشی دانشگاه پاراف فرموده بود که دردو روز مختلف براداران و خواهران می توانند از مراسم بازدید کنند. نه کسی کار داشت به این که چه جورماشینی قراره بچه ها رو ببره و نه کسی به فکر این بود که راننده کی باید باشه. حتی به فکر این نبودند که ساعت شروع مراسم کیه و آیا نیاز هست که صبح زود حرکت کنند یا روز قبل . سیاستمداران ما تا درگیر ایدیولوژی زدگی مسخره و تهوع آورشون هستند نمی تونند برای رفاه مردم قدمی بردارند. من خیلی امروز حرف می زنم چون به شدت عصبانیم و این راهیه برای تخلیه . شرمنده

مینو جمعه 10 شهریور 1396 ساعت 22:18 http://Milad321.blogfa.com

دلم میخواهد اخبار نبینم.پس که دنیا پر از غصه شده.خبر تصادف اتوبوس دختران خیلی وحشتناک بود.

خبرها ادم رو افسرده می کنه چه بخونیمشون و چه نخونیم دهکده جهانی ارتباطی دقیقا مصداق عینی پیدا کرده بالاخره هر طور شده خبر بهمون می رسه متاسفانه

مهسا جمعه 10 شهریور 1396 ساعت 15:26

آخ آخ دیدی فرزانه جان
روزم را با همین خبر ناگوار شروع کردم و جگرم سوخت برای پدر مادرهاشان....

درد و دریغ. خدا صبر بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد