انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

طاهر رفت

پدرش از تجار هرات بود که سال ها قبل آمده بود و مانده بود در شهری که نامش مشهد بود و بازنگشته بود به وطنش که زن وفرزندانش  حس تعلقی به آن سرزمین نشناخته نداشتند. در تمام طول مصاحبه هایمان صبور و آرام صحبت می کرد و همسرش با مهربانی برای مان چای و شیرینی می آورد تا او از روزهای سخت زندگی اش برایمان بگوید . عجیب این که گلایه نمی کرد ، فحش بر زبانش جاری نمی شد و به کسی بد نمی گفت از کسی هم طلبکار نبود. 

آن روزها حوزه هنری هنوز زیر دست زم بود و دوره خاتمی . داشتیم زندگی نامه جمع می کردیم : زندگی نامه افراد مهم حتی سیاسیونی مثل او را که از سیاست فقط برایشان چهارفرزنده به اعدام رفته و یک فرزند بیمار مهاجرت کرده و سال ها زندان مانده بود . پیرمرد خسته گی ناپذیر که نشد مصاحبه را با او تمام کنم ، چون  درست یک روز قبل از مصاحبه آخرمان ، ریختند توی خانه اشان و بردنش زندان و من تمام مدت فکر می کردم که او حتما می میرد و تاب نمی آورد ولی نمرد و تاب آورد و درست دوازده سال بعد در چنین روزی که سرما بر همه جا چیره شده بود ، از بند رها شد و رفت تا از خدا بپرسد چرا؟ چرا که از هیچ انسانی شکایتی نداشت علیرغم بی عدالتی های که بر او رفته بود.

آن روزها جوان بودم و آنقدر جذب صحبت های او شده بودم که حتی به جلسات سخنرانی اش هم می رفتم. یادم هست  شب شهادت حضرت علی یا همان شب قدر ،آنقدر خوب  صحبت کرد که هنوز هم از خودم خجالت می کشم برای حمزه ثمالی خواندن های احمقانه سال های دانشجویی که نه معنایی داشت و فقط تکرار جملات عربی با اشک و ناله بود در گلزار شهدای سجاد اصفهان. 

اما مهم ترین جمله ای که از شنیدم تعریف امر به معروف و نهی از منکر بود از دیدگاه اسلام مدرن: می گفت دین باید کاربرد امروزی داشته باشد ، یکی از مصادیق امر به معروف و نهی به منکر کردن در دنیای امروز این است که به فرزندت یاد بدهی روی چمن ها پا نگذارد و محیط زیست را آلوده نکند. باورتان می شود که این رویکرد را سال 79 از ذهن پویای یک پیرمرد هشتاد و چهار ساله شنیده باشم در حالی که خیلی ها هنوز که هنوز است می گویند مگر مشکل ما محیط زیست است( اصلا فکر نکنید منظورم  این بود بخواهم این را ربط بدهم به این افاضات اخیر که مگر مشکل زنان ما رفتن به استادیوم ورزشی است).

آرام بخواب مرد ، آرام بخواب . وجدان تو آسوده تر از بسیار کسانی است که زنده اند و خون جوانان این وطن بر خواب هایشان سنگینی می کند.

نظرات 10 + ارسال نظر
کنجکاو شنبه 9 دی 1396 ساعت 09:33

سلام
صبح شنبه شما بخیر
امید اوقات خوبی در پیش رو داشته باشید

سلام
روزگار بر شما هم خوش باشه

مهسا سه‌شنبه 5 دی 1396 ساعت 14:07

ماشالله خوش سلیقه هم هستی فرزانه جان. فعلا برف رو دریاب که چشم ما به آسمون سفید شد و نبارید
انشالله سال دیگه سواحل اسپانیا
اتفاقا یلدای خوبی داشتیم جای شما خالی. بعد از مدتها برادرم اومد و بچه ها خیلی خوشحال شدند.
راستی سالاد مشهدی هم بخاطر برادرم درست کردیم جای شما خالی بسیار خوش مزه شده.

خب خداییش من آلپ رو هم قبول داشتم نشد ولی
وای چه شب یلدای به یادموندنی داشتید پس . عالی بوده. و اون سالاد مشهدی های خوشمزه . دارم وسوسه می شم که برم با سس گوجه ها یه چیز فیکی درست کنم
نوش جان به هر حال

مهسا دوشنبه 4 دی 1396 ساعت 20:54

سلام بر ساکنین سرزمین برف و یخ و سرما
مری مری کریسمس
امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشین

سلام عزیزم
ممنون از تبریک کریسمس . تعطیلات خوبی هست ولی برای اونهایی که رفتن سواحل اسپانیا نه ما که نشستیم وسط سرما و برف
امید که شما هم شب یلدای خوبی رو سپری کرده باشید

کنجکاو شنبه 2 دی 1396 ساعت 08:08

سلام
صبح شنبه شما بخیر و خوشی
بر بی حالی ام غلبه کردم و خواستم خبر بدم که زلزله گرچه نسبتا شدید بود بابت احساس و ترس عمومی، اما خوشبختانه اسیبی ندیدیم، شب متفاوتی هم سپری کردیم

سلام
چقدرخوب که هم بر زلزله غلبه کردید هم بر بی حالی. خوشحالم که شما و خانواده محترم سلامت هستید. امیدکه این زلزله بازی در ایران به پایان برسه.

مینو جمعه 17 آذر 1396 ساعت 00:48 http://Milad321.blogfa.com

خوش بحالتان که امکان همنشینی با ادم های خوب را داشته اید.

قطعا برای من افتخار بزرگی بوده و درس های زیادی از اینگونه افراد اموخته ام. سپاس

کنجکاو دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت 10:42

یوستن گدر همون نویسنده دنیای صوفی نیست؟

چرا دقیقا خودشه.به تلفظ نروژی هم اسمش می شه یوستاین گُردِر. اسرار فال ورقش رو خوندید؟ اگه نه حتما بذارید توی اولویت هاتون بسیارزیباست

مهسا یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 10:24

ریز علی هم رفت.

متاسفانه ازبرعلی حاجوی ، جوان شجاع کتاب های درسی ما همزمان هم از کتاب ها وهم از این دنیا رفت. روحش شاد

کنجکاو شنبه 11 آذر 1396 ساعت 10:18

راستش وقتی رفتی برای ادامه تحصیل خارج، بهت حسادت نکردم، بخاطر قلم قوی و نوع نگاه عمیقت هم بهت حسادت نکردم
اما بابت هم نشینی با همچین ادمهایی بهت حسادت میکنم
تشنه دیدن ادمهایی هستم که بدانم چطور می توانن اینقدر امید و پشتکار و باور داشته باشن

صد البته که من قابلیت این را ندارم که موردحسد باشم .دیدار این آدم ها بخشی از زندگی بود که اندیشه های مرا مستحکم کرد. در همان مشهد با همان چهره به ظاهر مذهبی و محافظه کارش آدم هایی هستند که خودشان می توانند سرچشمه یک جنبش باشند. متاسفانه من هم این فرصت ها را با مهاجرت از دست داده ام. فقط دلخوشم شاید به مناسبت کریسمس بتوانم در گردهمایی نویسندگان کودک نروژ یوستین گردر نویسنده محبوبم را ببینم.

ماه بارانی شنبه 11 آذر 1396 ساعت 08:38 http://mahebarani.blogfa.com/

واسه همین ذهن پویا و حرف های روشن و بدرد بخور بوده که بهش ظلم کردند.
خدایا مباد که گدا معتبر شود......واقعا موندم چرا این همه ظلم بی جواب مونده!

متاسفانه در این سیستم چیزی به نام شایسته سالاری که خاتمی با اون همه امید و آرزو مطرح کرد محقق نشد. و به علت ناشایسته بودن کسانی که در راس بودن و هراس از اومدن شایستگان قدرت رو بعد از خاتمی به ادم ناشایسته ای مثل احمدی نژاد دادند که فاجعه به بار آورد .
من به عدل خداوند معتقدم بی جواب نمی مونه قطعا

مهسا شنبه 11 آذر 1396 ساعت 07:04

خدا رحمتشون کنه.
امروز تو زیتون حسن فرشتیان مقاله ای درباره ی ایشون نوشته بود. البته که من ایشون رو نمی شناختم و بواسطه ی این دست‌نوشته کنجکاو شدم که بدونم کی هستند. مقاله بسیار مختصر بود و حق مطلب رو ادا نمی کرد.

متاسفانه هیچ وقت ادم هایی مثل طاهر چیز زیادی از زندگی به دست نیاوردند ازاون مدلی که بقیه دارندحتی مرگشون هم در سکوت برگزار شد. یه خبر اومد. اما به قول دوستم مهم اینه که این ها راهشون رو خودشون انتخاب کرده بودند و گلایه ای هم نداشتند. همین تسکین بخشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد