در دلم هزار زن که چادر به کمر بسته اند رو به روی تشت های مسی نشسته اند و رخت هایشان را با فشار سخت دست هایشان می شویند و کف های سفید با اب های چرکین و سیاه را در هم می چلانند. چقدر دل آشوبم.
سلام توصیف روشنی از این روزهاست شاید، بلکه، امید، انشاءالله ختم به خیر شود
سلام نه متاسفانه چشم انداز روشنی در پیش رو نیست.
چراغ قریه خاموش است انگاری.
بدجور نازنین همه کرکره کشیدیم پایین و درگیر زندگی شدیم .بعضی وقت ها یه تنفس کوتاه در این خانه منو رام می کنه
فرزانه جان این جملات پیش درآمد داستان هستند یا خدایی نکرده شرح ما وقع؟!؟ امیدوارم که مشکلی نباشه.
نه عزیزم شرح حال این روزهای ملتی درد منده که از زبان اول شخص داره گفته می شه
سلام
توصیف روشنی از این روزهاست
شاید، بلکه، امید، انشاءالله ختم به خیر شود
سلام
نه متاسفانه چشم انداز روشنی در پیش رو نیست.
چراغ قریه خاموش است انگاری.
بدجور نازنین همه کرکره کشیدیم پایین و درگیر زندگی شدیم .بعضی وقت ها یه تنفس کوتاه در این خانه منو رام می کنه
فرزانه جان این جملات پیش درآمد داستان هستند یا خدایی نکرده شرح ما وقع؟!؟ امیدوارم که مشکلی نباشه.
نه عزیزم شرح حال این روزهای ملتی درد منده که از زبان اول شخص داره گفته می شه