باورتان نمی شود ولی من انقلاب کرده ام به تنهایی و بی هیچ خونریزی و کشت و کشتاری و قرار هم نیست بعدا فرزندانم را هم بخورم . یعنی حداقل این که قول می دهم کتبا و شفاها.
امروز که 20 سپتامبر است دقیقا 15 روز است که در ایران هستم و در یک سری عملیات های انتحاری ، اسباب کشی و چیندمان در خانه جدید و رتق و فتق امور تحصیلی و کاری و حتی آموزشی را به اتمام رساندم و از آن جایی که از 4 مهر باید بروم سرکار امروز هم کلی خانم خانه دار شدم و یک سری وسایل برای فریز مبارک مهیا کردم که ان شااله از شرمندگی خالی بودنش در بیایم( گوشت و مرغ و ماهی که قیمتش به عرش برسد ، فریز بینوا با نان و سبزی دلخوش می شود طبعا).
این اقدامات انقلابی به شدت خسته ام کرده خصوصا با این ضوابط عجیب و غریب مملکت و این شرایط اصحاب کهفی که ما در مواجه با قیمت ها داشتیم. یعنی تورم همچنان بالاست شاید کنترلش بیشتر شده باشد اما عملا قیمت ها سرسام آور است . دلم می خواهد برگردم توی غار و بخوابم.
اما می خواستم در مورد آخرین اقدام انقلابی بگم که همانا تغییر سرور بود که این بلوگفا شده بود آیه دق و حالا که فیس بوک هم در مملکت فقط برای از ما بهتران است نتیجه این که زدم به کار این بلوگ اسکای ، شاید ما را به آسمان رهنمون شود . آمین
این هم ادرس باغ انار جدید من : http://baghanar.blogsky.com/
تقدیر آدمی را به هر سوی می برد و افسانه اختیار آدمی را به بازی می گیرد. خدایان بر ما می خندند و لاف های ما را یاوه هایی بی سر و ته می پندارند که از دهان موجوداتی ضعیف جاری می شوند.
هرمس پیغام خدایان بر دوش ، المپ را به سوی دستان من می پیماید شاید این بار پیام افرودیت برای ماندن و زیستن باشد نه پیغام هراس آور هادس .
هر چه باشد من ایستاده ام در بلندای کوهی استوار ، در هجوم بادهای پاییزی ، بی هیچ هراسی از افتادن در عمق دره که اگر بیافتم هم می دانم ایستاده افتادم نه خزنده و گره خورده در آغوش خواب.
زیستن را باید زیست.