انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

فاتحه مع الصلوات

چه بی دردسر عادی می شود روزهایی که تلخ بوده اند و چه راحت کلمات بی عار می شوند از شنیدن نام خون ومرگ و تهوع خشونت. چقدر سخت می شود باور کرد که همه آن ها زیر یک آسمان بوده اند و بوی باروت مشام بعضی اشان را آشفته است و برخی هنوز  سرمست بوی انار اند. سوال غریبی است که نمی توان پاسخ گفت. از من می پرسد نمی دونم چرا اینترنت رو این همه طولانی قطع کردند؟ واژه ها درست میان آمدن و  فرو ریختن از لب ها عق می زنند و صداها آرام خفه می شود.هیچ پایانی نیست . این روایت هر روزه کلمات است. سایه های امن و کوچه های پر التهاب.دوستانی دور که هرگز کنار هم نخواهند نشست. جامعه ای که به سه دسته تقسیم شده آنها که هزینه می دهند آن ها که هزینه می گیرند و آن ها که کاری به دخل و خرج  هیچ هزینه ای ندارند.  این طوری می شود که سالها در یک چرخه باطل  می افتیم و تمام نمی شویم. هر روز تکراری است از دیروز و فردا همین دیروز مرده است که بر روی دوش های خسته امان می بریم. فاتحه مع الصلوات .