انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

قانون دردآفرین سرزمین بی قانون

سال هاست زنان حقوق دان و فعال حقوق بشر که قوانین ایران را به خوبی می شناسند و کارشناسانه حرف می زنند، تاکید می کنند که حقوق زنان در قانون اساسی نقض شده و این امر دامن می زند به رشد نابرابری های اجتماعی و جرم علیه زنان. کتاب مهرانگیز کار پر است از نمونه های عینی که نشان می دهد نقض حقوق زنان در قانون اساسی جرایم بسیاری را به دنبال داشته است اما متاسفانه جامعه ما هنوز باور نمی کند که حق زنان در حال پایمال شدن است.کسی نمی خواهد باور کند اگر در قانون اساسی ایران ، پدر به عنوان ولی دم شناخته نشده بود، شاید کمتر اتفاقاتی مثل داستان رومینا رخ می داد. مردهای ناآگاه ما کلید کرده اند روی بحث نفقه و فکر می کنند جمهوری اسلامی زیادی به زنان بها داده است و به زبان عامیانه زنان بسیار پر رو شده اند در ایران و باید مثل عربستان با آنها برخورد کرد.

متاسفانه شاید به خاطر ذات بشر ، ما نیاز به زور داریم زوری که به نام قانون در جامعه باید اعمال شود. حالا بیشتر از هر زمانی مطمئن هستم ، فرهنگ سازی در مرحله دوم  و بعد از شکل گیری قوانین باید باشد. در کشوری زندگی می کنم که پدر و مادر حق تنبیه بدنی بچه را ندارند چه برسد به اینکه به سرشان بزند به هر دلیلی داس بگیرند دستشان و او را بزنند. یک شماره اختصاصی تلفن شبانه روزی وجود دارد که هم کودک ( منظور تا 18 سال) و هم افرادی بیگانه می توانند کودک آزاری را گزارش دهند. با سرعتی ده برابر پلیس 110 ایران ،کودک از خانواده خارج و تحت حمایت دولت قرار می گیرد و اگر جرم محرز شود، حق سرپرستی کودک از والدین سلب شده و کودک به خانواده دیگری سپرده می شود.

مقایسه کنید با ایران ، پدر به عنوان ولی دم می تواند کودک خود را بکشد و به راحتی از قصاص یا مجازات ساده نیز تبرئه شود. مادر هم که این وسط موجودی است طفیلی اصلا هم مهم نیست که جگر گوشه اش هر بلایی سرش دربیاید. چون این زن فقط افتخار این را داشته که اسپرم یک الاغ را در بدنش به مدت نه ماه رشد بدهد نه بیشتر و نه کمتر. پس حالا این الاغ تصمیم گرفته اسپرمش را نابود کنه به او ربطی نداشته و ندارد. چنین قانونی چنین جنایاتی را هم به دنبال خواهد داشت. قانونی پر از پلشتی و تحقیر  که زن را متاعی برای مبادله می بیند و قیمت هم تعیین کرده که بیش از فلان مقدار سکه قابل پرداخت نیست آن هم اگر مرد اراده کند که طلاق بدهد وگرنه باید سالن های دادگاه را تا اخر گز کند. خب نرود دنبال ازدواج دایم، صیغه موقت را برای چه گذاشته اند، جندگی شیعی برای همین روزهاست دیگر.

آنقدر این روزها آزرده ام که نه می توان مودب باشم و نه اصلا می خواهم که باشم.

از لحن تندم هم عذرخواهی نمی کنم چون چهل سال تاریخ زنان ایرانی نشان می دهد که همه ضعف از مردان بی غیرت این سرزمین است که هر بار که در موقعیت سیاسی برتر قرار گرفتند به امید دستیابی به قدرت بیشتر زنان را که همپایشان در همه صحنه ها بودند نادیده گرفتند. ان از اول انقلاب که هنوز چهل روز نگذشته با دستور شفاهی خمینی حجاب اجباری شد و مردها از زنان حمایت نکردند که سهمشان از قدرت کم نشود ودم خمینی گرم که حقشان راگذاشت کف دستشان. آن هم از دوره اصلاحات که زنان فقط در شعارها زنده بودند و در انتصاب ها مرده

اف بر این جامعه تغییرناپذیر

نظرات 9 + ارسال نظر
کنجکاو شنبه 21 تیر 1399 ساعت 09:26

سلام
خوبی؟ من پس وردم رو فراموش کردم، دیگه به وب لاگم دسترسی ندارم، خواستم پوزش بخوام که اگه پیامی دادید من نتونستم جواب بدم علتش اینه
شاد و شادکام باشید
با احترام

سلام
تاریخ رو نگاه کردم باید خیلی وقت پیش نوشته باشید این رو. فکر کنم الان توی مرداد هستیم. ببخشید من خیلی سرم شلوغ هست و کمتر در فضای مجازی سیر می کنم

کنجکاو چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 09:31 http://konjkavi.blogfa.com/

نتونستم پاسخ شایسته‌ و مناسبی بدهم محدودیت در تعداد حرف بود، ادامه پاسخ:
در مورد پول در اوردن هم جدای از دانش و اجازه و فرصتی که جامعه به یه تخصص میده و انتظاراتی که ما از شغلهای خاص درامدهای خاصی پیش‌بینی می کنیم، بیشتر به مهارتهای دیگر از جمله بازاریابی، تبلیغ، برند شدن، مهارت اقناع کردن، جلب رضایت بیشتر موثره. چیزی که روانشناسها بهش هوش هیجانی نام دادند. من به شخصه پزشکان بسیار حاذقی دیدم که بدون ازمایش و با یک معاینه اولیه تشخیص درست دادن و مریض رو هم سرکار نگذاشتند اما مریض تصور کرده که بهش توجه نشده و به چند دکتر دیگه سرزده و کلی ازمایش و هزینه و وقت اخرش همون حرف رو در قالب توجه و دلنشینی بهش گفتند و دکتر اخری براشون باسواد تر بوده
درحالیکه بنظر من دکتر اخر باسواد تر نبوده بلکه کاسب تر بوده و نونی هم به ازمایشگاه و داروخانه و... رسونده. چون توجهی نشون داده که مریض انتظار داشته و اینکه باور کرده اگه ازمایش بده دقیق تره و اگه دارو مصرف کنه مفیدتره و همه اینها یعنی دکتر وقت گذاشته، حمل شده بر توجه دکتر و خوب بودنش، خوب بودنش هم هنگام بیان به وارد بودن و بادانش بودن و متخصص بودن تعبیر و اظهار میشود.
علی ایحال تجربه من میگه که مواجه با روانشناس و مشاور نیاز به یه جرات داره فرد بخواد ریسک کنه و اجازه بده کسی قضاوتش کنه، نتیجه رفتارهاش رو بهش یاداور بشه و مسئولیت فردی رو تاکید کنه. ولی معمولا دوست داریم سلب مسئولیت کنیم، تایید بشیم و بهمون بگن که مجبور بودیم که این کار رو بکنیم و گناهی نداریم، دیگران مقصرند

ممنون از پاسخ بسیط ومکفی شما
منم معتقدم تا زمانی که ضرورت رو درک نکنیم معمولا به مشاور مراجعه نمی کنیم. به قول شما روانشناس ها قبول بیماری روحی و روانی در واقع 50 درصد بهبود هست. و توی این مرحله است که مشاور و روانشناس می تونند کمک واقعی رو به بیمار بکنند. ولی اگه فرد تحت تاثیر دیگران به مشاور مراجعه کنه به نظر من نتیجه ای نخواهد گرفت و احتمالا همون میشه که شما به درستی بهش اشاره کردید

مهسا یکشنبه 18 خرداد 1399 ساعت 11:40

در مورد شعر خواهش می کنم
می گن شعر عمومی کردن یک حس خصوصی هست
بخاطر همینه که این شعر اینقدر به دل می نشینه. حسی هست که همه ی ما زنهایی که در نظام مردسالار بزرگ شدیم خیلی به راحتی باهاش ارتباط برقرار می کنیم.
.....
اگرچه دوست ندارم تفکیک جنسیتی کنم درباره ی شعر، اما به نظرم این شعر رو زنها خیلی بیشتر درک می کنند.
مثل خیلی از جنایاتی که اتفاق مییفته و ما بهتر و عمیق تر متوجه کنه مشکل میشیم اما متاسفانه گوش شنوایی نیست.

سلام عزیزم
دقیقا همینطور شعر قطعا جنسیت نداره اما این شعر رو ما و هر کسی چشم هاشو رو به روی واقعیت ها نمی بنده ،به راستی بهتر درک می کنیم. سپاس

کنجکاو یکشنبه 18 خرداد 1399 ساعت 08:29 http://konjkavi.blogfa.com/

سلام خوبی متن با صحبت شفاهی اینه که میشه برگشت، مرور کرد، گرچه حتی حرفهایی که زده میشه ممکنه منظور و مقصود گوینده رو بطور کامل نرسونه و گوینده میتونه صحبت هاش رو تصحیح کنه.
وقتی بحث شخصی میشه، شخص در کانون قضاوت قرار میگیره و با توجه نیازها و خواسته‌هاش قضاوت میکنه. درحالیکه من تصور میکنم هنگام بحث و تحلیل تا حد امکان بایستی مصلحت عام به مصلحت شخص و گروه ترجیح داده بشه، البته که مصلحت عام از زاویه هر گروه متفاوت ارائه خواهد شد. ولیکن باز مفیدتر از این هست که بصورت فردی دیده بشه.
اینکه در مراودات اجتماعی یا پیگیری های حقوقی غالبا نتیجه دلخواه گرفته نمیشود، معمولا قاضی یا دستگاه قضایی روندی اقناعی ندارد که توضیح دهد چرا رای برخلاف خواسته فرد صادر شده، حتی مجازات هم عملا برای تنبیه و اگاهی و اصلاح رفتار صورت نمی گیرد. برای سیستم قضایی هم مهم نیست که فرد متوجه اشتباهش شده و پذیرفته مسئولیت رفتارش رو یا نه.
اونطور که من از خواندن نوشته‌‌های شما برداشت کردم مقصر 100 درصد ماجرا فقط پدر دیده شده و بدون اینکه محاکمه با روند قضایی قابل قبول رخ داده باشه حکم هم صادر شده و قاتل معرفی میشه نه متهم به قتل! خب من به سایر جوانب تا حدی پرداختم، پرداختن من بر اساس فرضیات و حدسیات بوده نه مستندات. اگر هم در مورد نقش مادر سوال کردم، که ایا همه مادران در مواجه با این مسئله یک گونه پاسخ خواهند داد؟ یا هرکسی به فراخور رفتار اموخته شده ش پاسخی متفاوت خواهد داد؟
من انتظار ندارم که نظر شما را تغییر بدهم. هدفم از بحث در وهله اول اینه که بحث با یک غیر هم نظر کمک میکنه به سستی فکرم پی ببرم و یا توانم در ارائه و تبیین نظرم رو بسنجم. از نظر من ارائه نظر و بیان ان یک مهارته که احتمال داره بشه به مرور بهبود بخشید.
من قصدم رنجاندن شما نبوده، اگر هم بیان کردم عصبانی هستید نگفتم از من عصبانی هستید، شما دچار خشم شدید، حداقل برداشت من اینطوره، من اتصالی به مرکز کائنات ندارم که هرچی برداشت کنم صد درصد درست باشه گرچه این نکته غالبا از یاد می برم.
من زمانی از گفتگو خوشحال میشوم که ببینم تونستم حرفم رو خوب بیان کنم و مخاطب حداقل بیش از 60 درصد مطلب رو متوجه شده (نه اینکه موافق حرف من هست یا نظرش تغییر کرده) و متقابلا من هم حرفش رو بفهمم نه اینکه حرفش رو تایید کنم.
اگر درخواست خاتمه دادم بخاطر این بود که احساس کردم وارد حوزه شخصی شده، من نمی پسندم. شاید این هم یک شیوه مرسوم باشه ولی مورد پسند من نیست
با تجدید احترام

به نکته خوبی اشاره کردید مصلحت عام بر مصلحت شخص ارجحیت داره برای همین قانون جنبه های شخصی جرم رو در نظر نمی گیره.و برای همین باید قوانین به نفع همه مردم باشه نه فقط گروه خاصی . می خواد مردها باشه یا روحانیون یا بازاریون و غیره
متاسفانه شما دچار سوبرداشت هستید من از ابتدا نوک پیکانم رو به قانونی نشانه گرفتم که میگه پدر به عنوان ولی دم می تونه فرزندش رو بکشه و به راحتی هم تبرئه بشه و مادر هم این حق رو نداره که از ایشون شکایت کنه.
در بحث با شما یه اشکال هست و اونم اینه که شما برداشت شخصی خودتون رو دیدگاه مخاطبتون تلقی می کنید و علیه برداشت شخصی اتون موضع می گیرید. ببخشید صریح می گم این حق رو به خودم می دم چون سالهاست شما خواننده من هستید و من هم خواننده مطالب خوب شما.
به هرحال واقعیت ها رو چه ما بپذیریم یا نپذیریم واقعیت هستند. روزی هم این جامعه مردان روشنفکر تری خواهد دید که خودشان با هر نوع تبعیضی مقابله خواهند کرد هرچند باید سالها و سالها منتظر تولد این نسل ماند
سپاس از حضورتون

کنجکاو شنبه 17 خرداد 1399 ساعت 08:39 http://konjkavi.blogfa.com/

صحیح نیست مسائل شخصی بشه، قرار نیست که خودمون رو جای کسی بگذاریم و حق بهش بدیم یا حق ندیم
حداقل بارها من شنیدم و دیدم که کسی متهم به قتل بوده ولی کسی دیگه قاتل بوده، پس تشکیک من به این خاطره، بخاطر همینه که حتی اگه کسی اعتراف به قتل کنه بایستی بتونه صحنه رو بازسازی کنه! وگرنه صرف پذیرفتن دیگه نیازی به بازسازی و بررسی شواهد نبود.
علی ایحاله صبر شما اونقدر سر اومده که مسئله رو شخصی میکنید، در کلاس زبان هم من همین مسئله رو داشتم وقتی میگفتم عملا ما در نوع پوشش فرزندمون نقش عمده یی نداریم، پرخاش کنان گفتند اگه دختر فلان جور لباس بپوشه تو هیچ کاری نمیکنی؟
عجیبه که من در محیط های مختلف اتهامهای بسیار متفاوتی متوجه‌ام هست، تو کلاس زبان به عنوان یه ادم بسیار شل و بی قید شناخته میشوم و از نگاه شما یه ادم متعصب
بنظرم بهتره که به این بحث خاتمه بدهم. ضمن اینکه تا حدی درک میکنم که این مسئله رنجی که سالها با خود حمل می کردید به فوران انداخته
با تجدید احترام ، ضمن مخالفت با نوع نگاه و تحلیل شما

چرا نمیشه بحث رو شخصی کرد؟ شما که تا همین الان داشتید از زاویه چشم پدر قاتل مساله رو
رتق و فتق می کردید؟ داشتید خودتون رو جای اون می گذاشتید که سختی حرف مردم رو به راحتی درک می کردید . من فقط از ادبیات خود شما استفاده کردم وگرنه رویکرد من کاملا جامعه شناختی حقوقی بود
من این سوال رو از شما کردم چون شما نتونستید از زاویه چشم مادر ببینید. شما چطور قاضی یک طرفه ای هستید؟
می بینید چقدر وقتی داستان برای خود ادم اتفاق می افته حتی در حد فرض و خیال سخت میشه؟
شما جواب من رو دادید بدون این که یک کلمه هم بهش اشاره کرده باشید
من هیچ اتهامی به شما نزدم که شما متعصب هستید یا هر چیز دیگه چون من اساسا شما رو نمی شناسم. گرچه شما با استناد به گفته من معتقدید من عصبانی هستم . ما گفتگو کردیم و هر یک برداشت خودش رو از ماجرا داشت
ممنونم که حوصله کردید تا اینجا . من هم بحث رو خاتمه میدم علیرغم اینکه به هیچ وجه در این بحث جواب قانع کننده ای از شما ندیدم. اما به هر حال خوشحالم که می شه با شما گفتگو کرد.گرچه به نظر من تحلیل شما هم فقط ناظر بر یک جنبه ماجراست نه کل
موفق باشید

کنجکاو سه‌شنبه 13 خرداد 1399 ساعت 09:06 http://konjkavi.blogfa.com/

سلام هنوز عصبانی هستید، گرچه در هنگام عصبانیت عنان از کف ندادید، تحمل مخالف هم می کنید،‌ واقعا آفرین به شما
با همه اینها من مخالفم، من این اتفاق دخترکشی در تالش رو بهش اشراف اطلاعاتی ندارم، هرکسی یه چیزی گفته، شما هم یه سابقه ذهنی دارید، ذهنتون سو گیری داره، همینطور که ذهن من سوگیری داره،
چیزایی که شما بدیهی می انگارید، از نظر من بدیهی نیست، اینکه از نگاه شما زنها هیچ حقی ندارند یا مورد تبعیض قرار می گیرند یک فرضه که در صورت اثبات پیدا کردنش ربطش به این مسئله هم بدیهی نیست، غالب جملاتی که بیان کردید قابل راستی آزمایی و یا حداقل نیاز به وزن کشی داره، ممکنه که من بپذیرم که پدر در نهایت قاتل بوده، حتی مسئول رفتارش هم شناخته بشه، اما خلاصه کردن به پدر و ندیدن زمینه این تحلیل و تفسیری که منجر به این رفتارش شده، باعث خواهد شد که مشابه این رفتار رخ بده، حتی اگر قوانین از فردا اونجوری که شما میخواهید تغییرکنه پدیده فرزندکشی صفر نخواهدشد گرچه ممکنه که کاهش پیدا کنه.
فرض که پدر نفهمه که قادر نبوده کانون خانواده را گرم نگه داره، سهم مادر در تربیت فرزند هیچ بوده، ایا رفتار همه مادرها در مواجه با یه مسئله یکسانه؟ ایا کارکتری که با دختری دوست شده که کمتر از نصف سنش، سن داره و هنوز دبستانی محسوب میشه رفتار مورد تأییدیه، آیا اگه ازدواج می کردن زندگی متوسطی در انتظارشون بوده؟ من قتل رو توجیه نمیکنم، خشم و احساس حقارت شدید و دردی که بخاطر شماتت از طرف جامعه به پدر رو هم دلیل قابل دفاع برای قتل نمیدونم. اما اون فرد مثل من فکر نمیکنه، اون در چارچوب ذهنی خودش مسئله رو تحلیل میکنه. بقیه هم همینطور، ایا جامعه خواسته و اموزش داده که برای تصمیم‌های مهم بهتره درنگ کنیم و عواقبش رو بسنجیم، خب تازه این پدر درنگ کرده عواقبش رو سنجیده (اگه نقل قول درست باشه) احتمالا احساس درد و رنجش اونقدر شدید بوده که دست به قتل زده.
تبیین مسئله به مفهوم تایید نیست. شما از نوادر ادمهایی هستید که میشود با شما مخالفت کرد.

سلام. ممنونم از حوصله و صبوری شما.
عبانیت من و زنان ایرانی چیز جدیدی نیست. ما چهل ساله و حتی بیش از چهل سال از تبعیض و نابرابری رنج می بریم.
در مورد این کیس سابقه ذهنی نیاز نیست برای درک عمل مجرمانه یک پدر . جامعه که مثل من درگیر مطالعات زنان نبوده. پس چرا اینقدر واکنش تند نشون داد نسبت بهش؟ جامعه هم سوگیری ذهنی داشته؟
صریح بگم تبعیض علیه زنان فرض نیست یک واقعیت هست. بدیهی تر از اینکه صبح خورشید طلوع میکنه و عصر غروب.مربوط به ایران هم نیست. در همه جای دنیا هست. نگاه من هم نیست. بسیاری از پژوهشگران وجود تبعیض بین دو جنس رو قبول دارند حتی اگر از جنس علوم طبیعی نباشه که قرار باشه توی فرمول خاصی بگذاریمش و یا زیر میکروسکوپ نشونش بدیم.
برام جالبه که می گید بپذیرم درنهایت پدر قاتل بوده. یعنی حتی این رو هم قبول ندارید؟؟؟؟؟
داستان اینه که ما این موضوع رو از سه بعد می تونیم ببینیم: یک روانشناختی که شما می بینید. و دنبال توجیه این هستید که دلیلی پیدا کنید تا دنیا رو از چشم پدر ببینید و حتی فراموش می کنیدمیشه دنیا رو از چشم اون مرده بیچاره هم دید و دلایلی برای اون عشق زودرس هم پیدا کرد.
زاویه بعدی جامعه شناختی هست. رویکرد جامعه شناختی به من یادداده که دنبال دلایل فردی نباشم و داستان رو از زاویه وسیع تری ببینم. چطور یک جامعه می تونه زمینه ای رو فراهم کنه که رومینای بسیار زیادی هر روز به اسم غیرت یا همون چیزی که شما میگید احساس حقارت ذکور اسیب ببینند. چرا این غیرت متقابل از سوی زن در جامعه تحمل و پذیرفته نمیشه. چرا پدر حتی اگه تحقیر بشه که پسرش مثلا خانوم بازه و یا حتی خودفروشی می کنه دست به این کار نمی زنه؟ این همه پسر همجنسگرا داریم چند بار شنیدید که پدرش اقدام به قتل پسرش کرده باشه؟ سرشکستگی کمتری به نظر شما داره؟
بعد سوم : رویکرد حقوقی هست. حقوق دان ها قوانین رو به عنوان یک بازدارنده مهم و البته نه صددرصد کافی در کاهش جرایم می دونند. همین امروز بگند بستن کمربند اجباری در رانندگی نیست. نه در ایران که در همین کشورهای مثلا پیشرفته هم شاهد خواهیم بود تعداد زیادی از مردم کمربند نخواهند بست.
شما فقط یک سوال رو به من جواب ندادید و اونم حق مادر بود.
یک سوال دیگه از شما می پرسم. فرض کنید خدای ناکرده ، همسر دختر شما متوجه خیانت زنش میشه و برای حفظ غیرت و تحت تاثیر حرف های جامعه ، دختر شما رو حین زنا می کشه. قانون ایشون رو تبرئه میکنه چون برای حفظ ناموسش این قتل رو انجام داده. قانون به شما به عنوان پدرهم هیچ حقی برای اعتراض نمیده. شما چه حالی دارید وقتی می بینید قاتل فرزند شما مجازات نشده؟ قطعا می گید حق دخترم بود که بی ناموسی کرده؟
دوست دارم از همون زاویه روانشناختی با فرض اینکه این اتفاق برای دختر شما افتاده صادقانه بگید

مهسا سه‌شنبه 13 خرداد 1399 ساعت 08:35

حتی الان هم که این اتفافات مکرر میفته خبری از بررسی مجدد قوانین نیست. فقط دستور رسیدگی هرچه سریعتر به پرونده داده میشه. خب پرونده ای که نتیجه ش معلومه، به قول معروف دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره و همین جرات میده به مرتکبین این جرم.
در مورد اورژانس کودک آزاری، باید بگم که این جا هم راه اندازی شده اما نمی دونم چقدر برش داره و تحت چه شرایطی کودک رو از والدین جدا می کنه. به هر روی هنوز از بچه ها برای گدایی و زباله گردی استفاده میشه و در مورد این قتل هم به قول شفاهی پدرش که گفته کاری باهاش ندارم، اکتفا کردن و بچه رو تحویل دادن.
در مورد الاغ، باید بگم حیف الاغ... دنبال حیوونی باید بود که درنده خو و وحشیه...حیوونی که اول خاطرش جمع میشه که خود منحوسش رو قانون مجازات اعدام نمی ده، بعد مرتکب قتل بچه ی خودش میشه... یعنی ذره ای عذاب وجدان نداره و همچنان دوست داره به حیات وحشیانه ی خودش ادامه بده...

متاسفانه این قانون منحوس ماست که این اجازه رو میده . چند قبل از این یارو با افتخار ویدیو گذاشته بود که اگه پدر دختر و خصوصا اگه برادرش راضی باشه میشه با دختر حتی نه ساله هم خوابید . من تجربه کردم خیلی هم خوب بوده. بعد که مثلا تحت تعقیب قرار گرفت افتاد به ... خوردن. این جملات از کجا میاد؟ از همون رساله منحوسی که گفته با دختر بچه هم میشه سکس داشت و راه وچاهش رو هم نشون داده. از همون ذهن های بیماری که ازدواج با دختر نه ساله رو شرعی میدونه . صیغه رو مجاز می بینه و همه چیز منوط میکنه به رضایت پدر . یعنی پدر دقیقا می تونه مثل گوساله با فرزندش برخورد کنه، پروار که شده اختیارش با خودشه.
اورژانس کودکان در ایران یه شوخی مسخره است که هیچ معنایی نداره. اصلا کارکردی نداره وگرنه به قول خودت این همه کودک کار چه می کرد توی خیابون
یه چیز ساده بگم برات . من دیر اقدام کردم برای تمدید ویزا،که خودش از نظر قوانین اینجا حتی می تونست منجر به دیپورت بشه.ویزام داشت منقضی میشد از اون ور پسرم با مدرسه یه سفر گروهی داشت به لهستان که اگه ویزاش نمیود کنسل میشد. یه ایمیل زدم به پلیس نروژ و گفتم اگه زودتر جواب ندید پسرم این شانس سفر گروهی با مدرسه رو از دست میده. دو روز بعد ایمیل زدند برید کارت ها تون رو بگیرید.می دونی چرا؟ چون من به عنوان یک خارجی که هنوز حتی شهروند نیست این حق رو داشتم شکایت کنم و بگم پسرم اسیب روحی دیده به خاطر عملکرد بد پلیس مهاجرت. تو حالا خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل . گرچه بماند که بعضی وقت ها زیاده روی هم می کنند برای صیانت از حقوق کودکان.

مهسا سه‌شنبه 13 خرداد 1399 ساعت 08:14

نامه ی فریادخواهی

با آنکه پوستم سپید است
به معنایی من زنی زنگی و سیاهم
زیرا من زنی عربم...

در زیر صحراهای جاهلیت
زنده به گور بودم
و در عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه
من همچنان زنده به گورم
در زیر ریگزارهای حقارتی موروثی
و محکومیتی، که پیش از من
صادر شده است.

من در جست و جوی عشق برنمی آیم
من در جست و جوی زنی هستم
چونان من، تنها و دردناک
تا دست در دستش نهم

ما هر دو تنها زاده می شویم
بر خارزارها
و کودکان قبیله را به دنیا می آوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را خواهند آموخت

غاده السّمّان
کتاب غمنامه ای برای یاسمن ها

چقدر خوب دردی جهانی رو گفت این شاعر چقدر خوب در قالب کلمات همه رنج های جامعه زنان رو گفت
ممنونم که این شعر زیبا رو برای من نوشتی

کنجکاو دوشنبه 12 خرداد 1399 ساعت 12:56 http://konjkavi.blogfa.com/

سلام
حسابی عصبانی هستی، خب
از نظر من حقی وجود ندارد، حق بدیهی انگاشتن یکسری قراردادهای اجتماعی ست، جامعه به مطالبی توجه میکنه و میخواد تو اون حوزه پوست بندازه و باصطلاح خودش رشد کنه و به اصطلاح من تغییر، رفتار کلی جمهوری اسلامی تولید نارضایتی ست، غالب روحانیون راضی هستند؟ خیر!
نکته اینه که ما یک قاعده برای حل اختلاف که مرضی همه طرفین باشه نداریم، دمکراسی هم مثل فقه و شریعته، هرکسی و گروهی استفاده ابزاری می کنه،
نگاه غالب بر سرزنش مرد استواره درحالیکه این پدیده مثل همه پدیده‌های دیگر یک کمپلکسه، یک فرمول واحد نداره،
خیلی دوست داشتم امیدوار باشم که جامعه میتونه با استفاده از حافظه تاریخی حداقل دوباره کاری نکنه، یا حداقل قدری مثلا 5 درصد سنجیده تر از قبل عمل کنه، اما احساسم میگه که اخرش همه چی عاطفی و احساسی در سطح عموم و کاسبکارانه در سطح نخبه های سیاسی و کنشگران و... وجه المصالحه خواهد شد
منی که مخالف جمع هستم، با کسی که شما الاغ خطابش کردید همدردی میکنم که دختر 13 ساله ش رفته ، عکسهای دیده که اشفته ش کرده، حرفهایی بهش تلفنی گفتند که عنان از کف داده، جامعه یی در سرزنش کردن بسیار سخاوت مند و گشاده دست هست.
فرض کنیم همان الاغ سکوت می کرد، از دید جامعه محلی بعنوان ادم منطقی شناخته میشد، فراموش نکنیم که ادمهای منطقی این موقعیت حتی در تهران بزرگ هم به بزدلی متهم می شود.

سلام
مممنون از پیامتون. بله متاسفانه خیلی عصبانی هستم . اگه جامعه اولین بار هست که کودک کشی رو اینطوری دنبال میکنه ، من بارها وبارها داستان های مشابه اش رو دیدم و خوندم.
ماجرا سر این نیست که از حقوق بشر و دمکراسی سواستفاده می شه یا مردها مورد اتهام هستند، این قانون هست که مجرم اصلی هست. اگر یک قانون با ضمانت اجرایی بالا وجود داشت هیچ سرزنشی نمی تونست اونقدر ها موثر باشه که داس رو بذاره توی دست یک پدر. ما یک قانون کرم خورده داریم که همین روحانیونی که شما می گید نوشتنش چه راضی باشند چه نباشند سر وته توجیهاتش از فقه شیعی اومده. حقوق دان ها و فقهای شورای نگهبان تاییدش کردند. حتما هم می دونید در تدوین قانون اساسی ایران هم فقط یک زن حضور داشت که اونم با اکراه پذیرفتنش و من چیزی ندیدم که ایشون مخالفت جدی با قوانین ضد انسانی می دونید چی می گم ضد انسانی نه ضد زن در مجلس خبرگان دوره اول داشته باشه. نهایت اینه که جامعه تن به قانونی ضعیف داده که حق زنان رو داره از بین میبره . البته شکی نیست که این نقص قوانین در مورد اقشار دیگه جامعه هم هست اما بحث تبعیض مضاعف و تبعات این تبعیض بر زندگی زنان هست که کسی نمی بینه نمی شنوه و درک نمی کنه. فقط سوال من اینه چرا یک مادر نباید در چنین شرایطی حتی حق شکایت از شوهر یا همون قاتل فرزندش رو داشته باشه؟ اگر این سوال جواب منطقی داشته باشه اونوقت میشه نشست و به ابعاد روانشناختی تاثیر توده بر نظرات فردی هم کنکاش کرد یا با اون پدر که قطعا بیمار روانی هست همدردی کرد. من فکر می کنم اینطور اگه باشه که با این فرد همدردی هم بشه باید از اینده دختران وزنان بسیار زیادی باید ترسید. پدری که کوتاهی خودش رو که باید کانون محبت می بوده که دخترش جذب سن مخالف در این سن وسال و به این شکل نشه با قتل دخترش جبران می کنه قطعا نیازی به دلسوزی نداره. ضمن اینکه ایشون قبل از اقدام به قتل با دامادش که وکالت یا حقوق می خونده تماس گرفته و مطمئن شده که بعد از قتل دختر به عنوان ولی دم مجازات نخواهد شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد