انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

دل آشوبم

در دلم هزار زن که چادر به کمر بسته اند رو به روی تشت های مسی نشسته اند و رخت هایشان را با فشار سخت دست هایشان می شویند و کف های سفید با اب های چرکین و سیاه را در هم می چلانند. چقدر دل آشوبم.