انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

دنیای ساده

کاش دنیا ساده بود و من محصور این کیبوردها نبودم . گوشی ام را به دست نمی گرفتم و حجم فاصله ها را با صدا نمی شکستم.کاش این همه کارخانه و خانه پیچیده نبود.

 کاش برای روشن کردن آتش دست نمی گذاشتم روی دکمه ای و ثانیه ای بعد  می دیدم آتش بی هیچ چوب و ذغالی شعله می کشد . 

حیف شد حیف شد حالا که این همه هست من به سختی پیچیدگی جهان را درک می کنم و به حرکت حیرت آور رود در بستر نیمه سنگی اش فکر نمی کنم ، از دیدن کوه شگفت زده نمی شوم. رویش و مرگ درختان و گیاهان مرا متعجب نمی کند. نمی توانم خورشید را ببینم که چقدر عجیب و قدرتمند می تابد در گرمای تابستان و چه نرم می شوددر زمستان. نه دیگر نمی توانم از دیدن آتش شاد شوم و اشک بر چشمانم بنشیند از حیرت و ترس و احترام. 

افسوس دست ساخته های خودم مرا چنان به خود مشغول کرده که دیگر جایی برای شک کردن هم باقی نمانده است.

 دلم یک دنیا اسطوره می خواهد . به شکل احمقانه ای وقتی می خوانم اجدادم در گذشته آتش را سجده می کرده اند که از بلای سرما نجاتشان می داده است و می اندیشیده اند که زمین ، مادرشان را نباید بیالایند پس به گاه مردن جسدشان را بر کوه ها رها می کردند که  به حمله اهریمن سر از زمین برآورده بود نه به اراده اهورا و آب را پاکیزه نگاه می داشتند که اسوره آناهیتا  راضی بماند از مهرشان و این باد ، باد وزنده را خشنود می کردند با دود کردن اسپندی و عطر افشانی ، آری به شکل احمقانه ای دلم می خواهد در آن دوره می بودم سرگردان میان دشت های سرد روسیه ، آواره به سوی گرما ، تقلا کنان برای زنده ماندن ، رنج کشیدن از گرسنگی و درد .

راستش وقتی فکر می کنم که همه می میریم می اندیشم چندان هم فرقی نمی کند با چه چیزهایی زیسته باشیم ولی شاید فرق داشته  باشد که چقدر از زندگیمان لذت برده باشیم و این همه تکنولوژی این همه پیچیدگی سوغاتش برای ما آسودگی نبود. حداقل این که شاید برای من نبوده.

( دارم مقاله ای می نویسم در مورد محیط زیست در دین زرتشتی ، این است که افاضاتم هم این روزها رنگ و بوی اسطوره های کهن را گرفته است ، خیلی جدی نگیرید )

نظرات 14 + ارسال نظر
رها شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 15:27 http://aftabparast.blog.ir/

متن بسیار دلنشینی بود. یه قسمتش منو یاد فیلم midmight in paris انداخت. :)
این زندگی کردن در دوره های قبل واسه منم جذابیت داره. مخصوصا قبل از دوره ی صنعتی شدن و ماشین آلات..
شاید اشتباه می کنم ولی یه حسی راجع به این موضوع دارم که قبل از این دوران انسان ها در متن زندگی جریان داشتند و حالا انگار به حاشیه رفتند! ارتباطات مجازی... نیازهای غیر واقعی...

ممنون . من این فیلم رو ندیدم متاسفانه ولی احتمالا باید خوشم بیاد.
واقعیت اینه که یه جور حس نوستالژیک برای ما داره ولی کافیه یه هفته بریم توی یه روستای بدون برق زندگی کنیم که هر چی حس داریم کلا سه فاز از سرمون بپره.
راست می گی ما مسحور دست ساخته های خودمون شدیم و از مسحور طبیعت بودن در اومدیم. سحر موجود در طبیعت به ما ارامش می داد اما این دست ساخته ها به قول تو ما رو وادار می کنه که یه سری نیازهای غیر واقعی داشته باشیم .
شرایط ما داره روز به روز پیچیده تر و بدتر هم می شه علیرغم همه پیشرفت هایی که جهان داره یا امیدوار که داشته باشه.این فرایند فقط نابودی زمین رو در پی خواهد داشت

شادمانه یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 16:22

سلام
روز اول کاری هفته شما بخیر و خوشی
کم کارتر از قبل شدیدها! امید که شاد و تندرست باشید

امروز به طور تصادفی اومدم اینجا . ممنون من که روز اول آخر کاری ندارم الحمداله. شب و روز در خدمت کارم هستم. ساعت چهار صبح خوابیدن و نه بیدار شدن و تمام روز در حال نوشتن بودن ، اونم برای قشر معلم که مثلا تابستونش تعطیله واقعا نوبره. گرچه شکایتی ندارم این هم بگذرد

مهسا پنج‌شنبه 7 مرداد 1395 ساعت 00:19 http://maahenoghrefaam.blogfa.com

فکر کنم مشیری هم دلش برای همین چیزها تنگ شده که سروده

بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت.
.....
البته مضمون شعر اعتراض به جنگ و نابرادریها است. اما من همیشه این بخش را به چشم آرزویی برای ساده زیستی و بازگشت به طبیعت بخاطر سپرده ام.
....
در وبگردیهایم با شما آشنا شدم. از این آشنایی خوش بختم.

اره شعر زیباییه. و شاید هم ارزوی زیبایی برای عده ای از ما
از آشنایی با شما خوشبختم مهسا خانم

سلام شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 06:40

سلام
صبح شنبه شما بخیر و خوشی

سلام
شب یک شنبه جنابعالی هم به خیر و خوشی باد دوست گرامی

شادمانه چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 09:29

سلام
خبر قابل بعرضی نیست جز اینکه شنبه یه مصاحبه عجیب و غریب برای دکتری داشتم

امیدوارم نتیجه خوبی در پی داشته باشه این مصاحبه براتون

شادمانه یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 07:09

سلام
صبح بخیر
خوبید؟ چه حال و چه احوال

ظهر شما هم به خیر و خوشی
کار و کار و کار . تنهای خبریه که دارم این روزها. امیدوارم شما اوضاع خوبی داشته باشید

ستاره بانو پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 09:33 http://sanino61.mihanblog.com/

نیستی بانو؟!

شرمنده گرفتار کار های عقب مونده هستم . ممنون از حضورت

شادمانه چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 12:15

کم کار شده اید بانو

بله متاسفانه خیلی سرم شلوغه . ممنون از سر زدن ها و احوال پرسی ها
راستی مشکل وبلاگ حل شد؟

قندک میرزا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 08:55 http://khroosebimahall.blogfa.com

سلام
از من دلگیر و دلخور نباشین. قهر هم جزو همین موارداست خوب نیست اصلا کسی قهر کند.قدیم یه حرفهایی پشت سر دخترهایی که قهر می کردند می گفتند. خداگواهه.
بعدهم شاعر فرموده فرزند زمان خویشتن باش.

نمی دونم واقعا چی بگم. قهر هم یادم نمیاد بوده باشم. پاسخی دادم به مذاق شما خوش نیومد . دعوا که نداریم . من معتقدم سیاست یک بام و دو هوا معنا نداره اگه قضاوت ناعادلانه و یک طرفه در مورد شخصیت های بزرگ شیعه بده ، نادیده گرفتن حداقل سه شخصیت بزرگ سنی هم درست نیست .
متاسفانه من نتونستم فرزند زمان خودم باشم صدمات زیادی هم خوردم از این مساله . ممنون که نصحیت خوبی کردید

شادمانه شنبه 19 تیر 1395 ساعت 07:43

سلام
صبح بخیر
امید که هفته خوبی در پیش رو داشته باشید
از پیشنهاد سخاوتمندانه شما ممنونم، احیانا اگه فرصت کافی داشته باشم که بتوانم بر کمال گرایی ام غلبه کنم و مطلبی بنویسم، از کمک شما بهره خواهم برد

سلام
امیدوارم شما هم شنبه و هفته خوبی پیش روتون باشه.
خواهش می کنم . وبلاگ گروهی که کم نیست این هم می تونه یه وبلاگ گروهی باشه.

شادمانه سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 07:07

کیارستمی بت نبود، خانه دوست کجاست ش هم به دلم ننشست، یا اصلا نفهمیدم، مشق شب که بدتر، با همه اینها خودش دلنشین بود، خیلی دلم گرفت از رفتنش، سخته وب نداشته باشی و روی دیوار مردم بنویسی

برای عده ای مثل من کیارستمی به خاطر نگرش مستقلش بزرگ بود گرچه برخی از آثارش مانند طعم گیلاس عالی بودند در دید من
. پس وب شما دچار سرنوشت بلوگفا شده . حالا میخواید یه پست بزنید همین جا ، قابلی نداره

شادمانه شنبه 12 تیر 1395 ساعت 07:30

خوشحالم که بازهم نوشته های شما را می خوانم

سپاسگزارم

مینو جمعه 11 تیر 1395 ساعت 21:51 http://milad321.blogfa.com

بی روحی این دنیای تکنولوژی زده را با این نوشته خوب حس کردم.زیبا بود

این بی روحی متاسفانه ما رو از واقعیت های خودمون دور کرده . و ما دیگه شگفت زده نمیشیم از این همه پیچیدگی های پیرامونمون

ستاره بانو چهارشنبه 9 تیر 1395 ساعت 13:01 http://sanino61.mihanblog.com/

جدی گرفتم و چه زیبا نوشته بودی


ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد