انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

انارستان

شروع که می شوی پایان را باور نکن

کتاب های برتر و تاسف بر من

صد کتاب برتر قرن بیست و یک گاردین ، شوکی بود برای من و سوالی برای خیلی ها. از بین همه این ها کتاب پرسپولیس مرجانه ساتراپی رتبه 47 رو داره که باعث افتخار ماست گرچه اصل کتاب به فرانسه نوشته شده. اما نکته حائز اهمیت که ظاهرا سلمان رشدی و منیرو روانی و شاید خیلی های دیگه به اون توجه کردند اینه که تعداد کتاب های غیر انگلیسی خیلی کم هست و خب معدودهایی هم که هست در واقع به انگلیسی ترجمه شدند. نکته ای که شاید نباید فراموش بشه اینه که  گاردین یه نشریه انگلیسی هست پس نباید انتظار داشت کتاب های ترجمه نشده از زبانهای دیگه رو در این لیست دید.اما قطعا انتخاب صد کتاب برتر قرن یه خرده گزافه گویی به نظر می آید که البته از این انگلیسی زبان ها که اعتماد به نفسشون اندازه خداست خیلی عجیب نیست. ولی علیرغم این ادعا برای من بسیار ناراحت کننده است که این همه کتاب خوب رو نخوندم حتی پرسپولیس که در چهار قسمت ازش منتشر شده ، فقط فیلمش رو دیدم . تقریبا می تونم بگم هیچ کدوم از این ها به فارسی ترجمه نشده اند ولی از بعضی هاشون فیلم درست شده که شاید دیده باشید. در هر صورت باید یه فکری کرد اینطوری پیش برم نه کتاب فارسی می خونم نه انگلیسی و نه شاید حتی نروژی و نهایت این که از دنیای لذت بخش خوندن محروم میشم.


نظرات 12 + ارسال نظر
کنجکاو یکشنبه 21 مهر 1398 ساعت 11:43

"خب حالا یه روسری هم سرشون بگذارند اتفاقی نمی افته"
بازم به نکته خوبی اشاره کردید،
در دوران طلایی اصلاحات (دو سه سال بعداز 76)، خیلی ها می نوشتند. فقط در یک وب لاگ مدافع حقوق زنان دیدم که بحث تعهد متقابل رو مطرح کرده بود، از اول یه طرح جدید پیشنهاد میکرد، حق طلاق رو با عدم چانه زنی در مورد مهریه پیشنهاد میکرد.
من بجز اون مورد غالبا می بینم که تغییر طلبان، فقط دنبال افزایش حقوق بخش مورد نظر خودشون هستند. این به بی ثباتی منجر میشود.
در مورد ازدواج بعد از بعد عاطفی، یه بعد حقوقی هست که در ابتدا کمتر کسی به بعد حقوقی می پردازد، با پیش فرض که همه چی خوبه می روند جلو، بعد که به مشکل می خورند فریاد وامصیبتا سر می دهند. چه مرد که موقع پرداخت مهریه و.... دردمند میشود و چه زن که بایستی برای گرفتن طلاق از حقوق نداشته بگذرد و هردو وارد چرخه طولانی بورکراسی اداری -قضایی بچرخند که قانون گذار هدف صیانت از خانواده داشته. اینکه ایا این قانون به حفظ خانواه منجر شده میتونه موضوعی برای تحقیق باشه. اما قانون گذار مثل بقیه اعضای شریف و محترم جامعه فقط معتقده الاعمال و به نیات! لذا مسئول نتیجه رفتار، انتخاب و عواقبش نیست. اگر نتایج باب دل نیست حتما کار استکبار، ماهواره،‌اعتیاد و... هست
تغییر طلبان (مدافعان حقوق) زن هم در همین اتمسفر نفس می کشند روی دیگر همون سکه هستند. طرح متوازنی پیشنهاد نمیکنند.
وقتی گروهی طرفداری خودمختاری کردستان باشند من الزامی نمی بینم که به دغدغه هاشون فکر بکنم چون در چارچوب خواست من نیستند حالا هرچقدر هم که از حقوق بشر و... حرف زده بشه. وقتی هم طرفداران حقوق زن از جامعه مردسالار حرف می زنند خب به همین ترتیب فک میکنم یکی ناراضی هست و دنبال تغییر من چرا قاطی بشم! حالا اگر کسی حوصله داشت و با توجه به تغییرات در سبک زندگی و نیاز به تعهد متقابل حرفی میزد احتمال داشت من حرفهاش رو عمیق تر بشنوم.
من که درگیر چند پایان نامه بودم بشدت نسبت به اعتبار تحقیقات علوم انسانی مشکوکم، وقتی با حذف کمتر از 5 درصد داده ها میشه یه همبستگی رو نشون داد تازه جامعه یی که بخش زیادی از تحصیل کرده هاش همبستگی رو با علت و معلولی یکی میدونند. تحقیقات برای من قابل استناد نیست.
جمهوری اسلامی (مدتها بهش میگفتم جمع حوری ) با نظام سلطنتی پهلوی یا قاجار خیلی تفاوت نداره، این پدیده ها واکنشی به درکی بوده که از احساس نامطلوب وضع موجود و نیاز به تغییر به یه آرمانشهر یا اتوپیای فرضی بوده. رضاشاه منجی اواخر دوره قاجار بوده، بعد اما در شهریور بیست ظاهرا کسی کمتر علاقه یی بهش داشته با وجود کلی دستاورد! محمد رضا پهلوی هم تلاش مضاعفی برای حفظ و ارتقا مدرنیته انجام داده اما در سال 57 کمترین توفیق و رضایت رو در جامعه برای خودش حفظ کرده بود. جمع حوری هم محصول برداشتی بوده که فک میکرده اصلا مدرنیته اخ و بده پس بچسب به سنت
مدرنیته دوران پهلوی الزاما مدرنیته مورد نیاز جامعه نبوده،‌اما خب برایند نخبه های اون دوران با مقدورات و امکاناتی که داشتند و در مواجهه با مقاومتهایی که صورتگرفت بالاخره شد مدرنیته دوران پهلوی
سنت گرایی جمع حوری هم الزاما سنت گرایی مفید نبوده، بلکه حاصل جمع برداشت و تلاش نخبه های فعال و مدافعان تئوری بازگشت به خویش بوده با مخالفان این نظریه و البته شرایط منطقه‌ایی ، خواست قدرتهای بزرگ.
در پایان اگر احمد شاه قاجار می موندو سلسله قاجار ادامه پیدا میکرد، با توجه به خواست و نیاز قدرتهای بزرگ وقت، تمرکز گرایی و دولت ملی و حتی مدرنیته در یک سطحی حتما به عمل می اومد. البته با راندمانی متفاوت.
حتی اگر دولت پهلوی هم دوره حساس سال 57 رو به سلامت عبور میکرد نمی تونست به خواست بخشی از جامعه سنت خواه بی تفاوت باشه.
جمع حوری هم در عمل همیشه فعال مایشاء و قدرت فایقه نبوده، نوع پوشش امروز مردم مطلوب محافظه کاران نیست، حتی نوع عزاداری محرم هم مطلوب انها نیست، اما جامعه به مرور راه خودش را می رود.
فرق من اینه در این هست عزاداری مطلوب اصول گرایان و محافظه کاران با عزاداری متجدین از نظر ماحوای فرقی نداره. هر دو عزاداریه فقط در شکل ظاهری قدری تفاوت سیلقه ست. هیچ ترجیحی بین دو عزاداری نیست فقط بحث سلیقه ست.
در مورد پوشش هم همین. ممکنه کسی بنظرش این یه بحث ایدولوژیه.
در پایان من ادعا نمیکنم که شما رو درک میکنم (بخصوص کسی که از درک خودش غالبا عاجزه و معمولا براش سواله که چرا بایستی از یه چیزی خوشش بیاد یا بدش بیاد)
من حدس میزنم شما چطور مسایل رو تحلیل می کنید مطمئنا در جایگاه شما نیستم دغدغه های شما رو بطور کامل درک نخواهم کرد. اولویت بندی شما را هم همنیطور.
در نتیجه برای من دردناک نیست که اولین حکم حکومتی در مورد حجاب بوده.
متاسفم اگر وقت شما را گرفتم

سلام و سپاس
احساس می کنم دوست ندارید بیشتر از این گفتگو رو ادامه بدید. فقط خلاصه چند نکته رو اضافه میگم که نگفته از دنیا نرم
1- من سالهاست وبلاگ شما رو می خونم اونطور که اینجا ادعا کردیدکه بی تفاوت هستید به مسایل اجتماعی باور نمی کنم درست باشه
2- اولین حکم حکومتی لایحه حمایت از خانواده بود که دودش به چشم جامعه اعم از زن و مرد رفت
3- حجاب اجباری سرآغاز اجبار برای زنان نبود سرآغاز اجبار برای همه بود
4- علوم انسانی فقط آمار نیست پژوهش کیفی زیادی در دنیا و ایران انجام میشه که نتایجش قابل مطالعه هستند گرچه به هیچ وجه بی نقص نیست
5-بحث حجاب نه ربطی به اصلاح طلبان نه اصول گرایان داره یک مساله شخصی در حیطه حقوق فردی است. مثل اینکه به شمابگن حق نداری چای بخوری
6- حقوق زنان ، بخشی از فرایند دمکراسی خواهیه .بحث کاهش حقوق مردان نیست.اما چون نظام مردسالار در ذهن برخی از افراد رسوخ کرده هر نوع تغییر قوانینی به نفع زنان رو نوعی ظلم به مردان می بینندکه نشان دهنده کوته نظری این گروه هست.
7- داشتن یا نداشتن حجاب کاملا سلیقه ای هست موافقم ولی بحث محدودیت هست که فقط به پوشش ختم نمیشه.
8- شما می تونید سوار دوچرخه بشید و راحت در شهر تردد کنید پس گور بابای اونی که قانون بهش اجازه نمی ده
9- این چیزی که دغدغه امروز شما نیست ( نه فقط حجاب نظام مردسالار) یحتمل روزی دغدغه دختر شما خواهد شد
10- من اگر تا آن روز زنده ماندم خوشحال می شوم در این دغدغه ها با ایشان سهیم شوم.
11- این گفتگو منو مجاب کرد که تحقیقم رو به صورت وسیع تر ادامه بدم
12- مطمئن شدم تا زمانی که تغییرات فکری در ایران رخ نده هیچ دستاوردی در حوزه حقوق زنان ، اقلیت های مذهبی ، سیاسی و آزادیهای اجتماعی بی فایده خواهد بود.
13- همچین هم کوتاه نشد پاسخ من
14 - اعلام آتش بست می فرماییم

کنجکاو شنبه 20 مهر 1398 ساعت 15:35

شور دلپذیر انقلابی
چند کلمه از کل متنی که نگاشتید وصف تجربه و حسی ست که به تاریخ پیوسته، گفته بودم که احساسم در اون دوران فریز شده، باقی مانده.
شور دلپذیر،
نیازی نیست که به درک من احترام بگذارید، درکها متفاوت هستند، همین پذیرفتن تفاوت نیاز به اوجی از پختگی ست که شما دارید.
چهارشنبه بود که به همکاری میگفتم من علاقه یی به رزمنده ها نداشتم، سمپاتشون نبودم، فیلم چشم شیشه‌ای (اتفاقا فیلم مطرحی هم نیست) باعث شد که نگاهم عوض بشه، وقتی که ادم (یعنی من) فک میکنم فکری محصول خودمه، خودم بهش رسیدم، بهش علاقه مند میشم، از اون به بعد بود که به رزمنده ها علاقه‌مند شدم.
با نظرتون موافقم، الان دیگه شاه رو سمبل خیانت یا حتی وابستگی نمیدونم، شاه نوک برداری جامعه بود، اما جامعه از خودش سلب مسئولیت می کرد، خرما رو می خواست اما خر رو نه؟ الان هم بر عکس، وقتی در مسیری قرار می گیری یا مسیری رو انتخاب میکنی یا مثلا و به ظاهر انتخاب کردن به نامت، مجموعه الزامات و نتایج ش رو بپذیری یا نپذیری درش شریکی،
مطمئننا افغانی‌ها در نظر سنجی شرکت نکردن که برج های دوقلو رو هدف قرار بدهند یا نه، یا اهالی موصل از قبل تصمیم نگرفته بودند که از داعش دعوت کنند یا خیر؟ در لیبی هم تصوری برای بعد از معمرقذافی به این شکل نداشتند.
میدونی زنها چیزایی بدست اوردن که براشون کم اهمیته اما هزینه ش بر عهده مرد و خانواده و جامعه هست (مهریه و نحله و اجرت المثل و...) حالا یه تعهدات یا محدودیتهایی هم بهشون تحمیل شده. اش با جاش هست.
مثل کسی می مونه بهار رو سپری کرده ولی هنوز انتظار داره فضا بهاری باشه. فضا تغییر کرده. الزاما نه الان فضای دلچسبیه نه قبل برخلاف تصور ما(حتی تصور من از فضای انقلاب)
با مطالعه جسته و گریخته تاریخی که من دارم. مهم نیست که ناصرالدین شاه الدنگ بوده یا غیور، مهم اینه که وقتی بعد از نبرد هرات نتونست افغانستان رو حفظ کنه، افغانستان از ایران جدا شد. برای همین من ترجیح میدم که ناصرالدین شاه در نبرد خارجی بازنده نباشه. برخی شواهد از لحظات سرنوشت ساز تاریخی ایران خبر میدهند که من نگرانم. وقتی نگرانم بیش از پیش به گذشته فرو میروم.
من خودم رو تحلیل میکنم (درست یا غلط) احساسم رو هم تا حدی ریشه یابی میکنم. انتظار ندارم که باورها یا دریافتهایم پذیرفته بشه، حتی گاهی از تحمل و بردباری شما برای شنیدن حرفهایم تعجب می کنم.
ارادتمند

مرسی از این همه صبر و حوصله که گذاشتید ولی باید به شدت با شما مخالفت کنم که زن ها چیزهای زیادی به دست نیاورند بلکه چیزهای زیادی از دست دادند.در لایحه حمایت از خانواده سال 53 زنان حقوق بیشتری داشتند که با حکم حکومتی نه حکم قانونی بخشی از اون رو از دست دادند و بقیه اش رو هم در سال 91 قلع و قمع کردند. شما فکرمی کنید زن ها موقعیت فعلی یا همون دستاوردهایی که فکر می کنید دارند اگر رژیم سلطنتی مونده بود بعد از چهل سال نداشتند؟ پژوهشگر عزیزی نسبت زنان تحصیلکرده و شاغل رو به عنوان یک دستاورد مهم برای جمهوری اسلامی در زمینه برابری جنسی ذکر می کرد ازایشون سوالی پرسیدم که آیا می تونند آمار ارائه بدن که نسبت تحصیلکرده های خانوم در دوره قاجار و پهلوی چقدر متفاوت بوده و آیا این درصد رشد با توجه به توزیع نسبی جمعیت در سه دوره قاجار ، پهلوی ، جمهوری اسلامی نرخ برابری داره؟؟؟ یا این که سرعت رشد در دوره پهلوی به نسبت جمهوری بالاتر بوده؟ در واقع می خوام بگم نظام سلطنتی هم همین امکانات رو فراهم می کرد و ناچار بود برای پرستیژ روشنفکرانه ای که در پیش داشت آزادی هاو حقوق بیشتری به زنان بده. جز این مگر مهریه و نفقه در قبل از انقلاب نبود یا اختراع خمینی بوده؟ بله اجرت المثل در 58 اضافه شده به لایحه اما موارد مهمی در حوزه حمایت مالی از زن مطلقه هم حذف شد. جز این اجرت المثل فقط در زمانی مطرح میشه که مرد درخواست طلاق کنه نه زن . شما رو به آمارها ارجاع میدم ببینید نرخ درخواست طلاق از طرف مردان رو در ایران ببینید . البته فراموش نکنید دلیل درخواست طلاق رو هم ببینید .من در یک تحقیقی آمار دقیق می خوندم که 90 درصد مردها در زمانی درخواست طلاق می دند که مطمئن باشند قانون اونها رو از اجرت المثل معاف خواهد کرد
اگر با این دیده نگاه کنیم که محدودیت هایی هم به زنان وارد شده خب برادر من به مردها هم محدودیت هایی وارد شده پس چرا باید مردان معترض باشند به شرایطشون؟ انقلاب خیلی چیزها داده به مردها حالا یه مقدار وضع اقتصادی خراب شده ؟؟؟
در حال نوشتن مقاله ای هستم که هنوز اسمش رو انتخاب نکردم متاسفانه ولی فرضیه کلی من این هست که سنت های برآمده از جامعه مردسالار موجب شد مردها دراول انقلاب فرض کنند خب حالا یه روسری هم سرشون بگذارند اتفاقی نمی افته و بر همین مبنا از راهپیمایی های زنان حمایت نکردند در حالی که این علامتی برای شروع یک روند دیکتاتوری و محدود کردن قدرت بود که خیلی سریع دامان مردها رو هم گرفت.و جامعه ما رو به جایی رسوند که امروزه می بینیم هیچ کس حق اعتراض نداره چه زن و چه مرد.
متاسفانه حوزه مطالعاتی من در حال حاضر و البته از قدیم تر مطالعات زنان بوده و به شدت مواضع سختگیرانه ای دارم چون روزانه مقالاتی ونوشته هایی رو می خونم که نشون می ده شرایط زن ها در ایران چقدر بد هست و چقدر جمهوری اسلامی در تحکیم نظام مردسالار موثر بوده. عذرخواهی می کنم خیلی طولانی شد نوشته ام

مهسا دوشنبه 15 مهر 1398 ساعت 15:02

آره دیگه... البته بخش کوسه ش رو نمی خوام ولی جریان دایمی آب روی بدن باید خیلی خوشایند باشه
بگذریم

کنجکاو دوشنبه 15 مهر 1398 ساعت 06:44

سلام
خب من چند سال قبل از انقلاب رو درک کردم، بعد از انقلاب هم بطور نسبی مسائلی که طرح کردید رو به نوعی تجربه کردم، اینکه تراشیدن صورت در برخی محیطها فشار نامحسوسی تحمیل میکرد، جوراب سفید تابو بود و مورد تذکر قرار می گرفتم، حتی برای استینی که دو تا شده بود و قدری از ساعدم بیرون بود مورد تذکر قرار می گرفتم و حتی در دانشگاه!
احتمالا تفاوت من با شما در این هست که وقتی من مورد رفتارهای پرخاشگرانه و مداخله جویانه یی قرار میگرفتم به انقلاب ربطش نمی دادم به مذهب هم همینطور. احساس میکنم که قبل از انقلاب، بعد از انقلاب همیشه یه جریان حاکم هست و جریانی هم که میخواد از منافع جریان حاکم سهمی ببره، خودش رو لوس میکنه و تظاهر، (این از گروه حاکم سلب مسئولیت نمیکنه) پس رفتارهای متظاهرانه تری برخورد میکنند. به من از احادیثی مثال می اوردند که من خودم کاملش رو شنیده بودم و میدونستم که شان حدیث چی بوده و الان بقولی داره استفاده ابزاری میکنه، با همه اینها من میتونستم یک تفکیکی بین رفتارها و کلیت در نظر بگیرم.
شاید اگر در سال 56-57 روند حوادث به گونه دیگری بود جامعه در مسیر ثبات تغییر میکرد بهتر بود. اما خب این اتفاق نیافتاد. من تلخی ها، سوء استفاده ها رو از خاطر نبردم، اما در کنار همه تلخی ها لحظات غرورانگیز کم نبود. کارگردان مکلف نیست که خواست من رو رعایت کنه، من هم مکلف نیستم که نظرش رو بطور کامل بپذیرم.
شاید فیلم نظر اکثریت رو تامین کنه و شاید همونی باشه که اکثریت تایید کنند و قبول دارند ولی باز نظر من بخاطر نظر اکثریت تغییر نمیکنه. چون من اونطوری فضای بعد از انقلاب رو یکسره سیاه و تلخ تجربه نکردم (با اینکه امیدوارم انقلابی رو تجربه نکنم)
شاید من در طبقه اجتماعی متفاوتی بودم، شاید نظرات متفاوتی که در خانواده من برای پدیده های اجتماعی منجمله انقلاب طرح میشده باعث شده که من فک کنم ادم مستقلی هستم و راه خودم (یا فک میکنم که راه خودم) رو بروم.
از صبر و حوصله شما سپاسگزارم

به نظرم درستش اینه که همه نظر واحدی در مورد یک مساله نداشته باشند. ولی خب بخشی از داستان فیلم مربوط به بحران های بعد از مهاجرت ساتراپی بود که به نظرم بخش مهمی از داستان رو تشکیل می داد گرچه متاسفانه به خاطر اون بخشی که در مورد اوایل انقلاب هست تقریبا مورد توجه قرار نگرفته. ولی خب نظر شما به نظر خیلی های دیگه درمورد این فیلم شبیه است. شما تنها کسی نیستید که معتقده این فیلم سیاه نمایی کرده. شاید به قول شما اتفاقات بد بعد از انقلاب ربطی به ذات انقلاب نداشت ولی خب اگه اینطوری بود خیلی از سواستفاده هایی که از قدرت می شد در دوران شاه روهم باید به ذات پادشاهی نسبت نداد. حرف شما منو یاد یه دوستی انداخت که هنوز هم کمونیست دو آتیشه است و در مقابل این سوال که کمونیست در ورطه عمل به شکست منجر شد همیشه می گه خب درمرحله اجرا مشکل داشته ، سو استفاده شده از ایده های کمونیستی . ولی من به شدت معتقدم هر نوع ایدیولوژی در جهان زمینه را برای سو استفاده باز خواهد کرد اسمش می خواد اسلام باشه ، کمونیست ، یا حتی این رویکردی که حقوق بشر و دمکراسی رو به صورت یک ایدیولوژی در اورده و می خواد همه مردم دنیا رو وادار کنه به این ایدیولوژی متاخر بپیوندند. به اسم همین حقوق بشر امروز جنایت ها و جنگ ها داره در دنیا اتفاق می افته.بنابراین فرق نمی کنه چی باشه ایدیولوژی خصوصا وقتی قصد می کنه دنیا روبهتر کنه خطرناک میشه. انقلاب ایران هم اتفاق دردناکی بود در تاریخ حتی اگه در بدو شور دلپذیر انقلابی بسیار خوشایند بود . انقلابی که اولین حکم حکومتیش کمتر ازیکماه بعد از پیروزی محدود کردن پوشش زنان و لغو لایحه حمایت از خانواده بود ، برای زنان سرزمینش قطعا تصویرسفیدی به جای نگذاشته. من معتقدم جنسیت ساتراپی در تدوین این فیلم خیلی مهم بوده. و صد البته به نظر شما احترام می گذارم و قبول می کنم که همه ما تجربه های متفاوتی از زمان و مکان واحد می تونیم داشته باشیم. ممنون که اینقدر خوب توضیح دادید

مهسا جمعه 12 مهر 1398 ساعت 00:18

فرزانه جان انشالاه که سرت سلامت باشه و صحت و عافیت و رضایت همنشین سالهای زندگیت باشن.
این جناب دانشمند چقدر نظرشون به نظر من نزدیک بوده
گاهی که حرف از عمر جاودان پیش میاد من همیشه یک سوال در ذهنم ایجاد میشه، اونم اینه که آیا خسته کننده نمیشه؟ به نظر من حتی اگر داروهای جوانی هم کشف بشه و روند پیری به تاخیر بیفته و صلح جهانی هم حاکم بشه، آدم یه جایی خسته میشه و دوست داره بار سفر ببنده.
من یکی از فانتزیام اینه که در یک سفر دریایی از عرشه بیفتم تو آب و برای همیشه اونجا بمونم

همینطور تو عزیزم
اره ایده جالبی دارید شما دوتا. ولی خداییش در یک سفر دریایی از عرشه نیافت توی آب ، غرق می شی تازه اگه کوسه نخوردت

مهسا پنج‌شنبه 11 مهر 1398 ساعت 06:39

آخی... یاد کتاب من پیش از تو افتادم. فیلمش هم ساخته شد و خیلی قشنگ بود.
این مساله ی اتانازی در بعضی جوامع پذیرفته شده ، اما هنوز خیلی جوامع اون ذو قبول ندارن. واقعا تصمیم سختی بوده...
چقدر خانواده ش اذیت شدن.
روحش شاد

من با اتانازی موافقم . به نظرم هم اصلا خودکشی نیست چون به هر کسی اجازه اتانازی نمی دن. چند وقت پیش بی بی سی یه برنامه نشون داد در مورد یک دانشمند استرالیایی 104 ساله که اومد توی سوئیس اتانازی کرد. خسته شده بود از زندگی طولانی ش و دلش آرامش و استراحت می خواست . فقط آرامش. خیلی قشنگ مرد. منم دلم یه مرگ در عین آرامش می خواد

کنجکاو یکشنبه 7 مهر 1398 ساعت 10:17

سلام فیلمی که من دیدم، ازش طنز برداشت نکردم، حتی طنز سیاه، فیلم را بی بی سی پخش می کرد، اونقدری که یادم مونده، فضای فیلم سیاه بود، کارکترها سیاه، همه چی سیاه، برای منی که بنظرم بهترین دوران زندگی ام دوره انقلاب بوده، تا حد خیلی کمتری سالهای 77-76، باعث شد جذب فیلم نشوم
عصر حجر تمثیلی ست از ماندن در گذشته دور، از خودم توقع داشتم که حداقل بخشی از زندگی در حال و اینده باشد، اما همه احساسم در گذشته منجمد شده، اینطوریست که در خواندن فقط از رمانهای کلاسیک یا رمانهایی که در گذشته سیر می کنند مانده ام و لذت می برم

سلام.من فیلم رو سالها قبل از اینکه بی بی سی پخش کنه با دوستم که مستر فرانسه داره دیدم. برای من کاملا جنبه طنز بالایی داشت برعکس شما. هیچ سیاه نمایی هم ندیدم چون اتفاق های مشابهی مثل گیر دادن به لباس تو مدرسه و پانک خونده شدن به خاطر اینکه مانتویی دوخته بودم که جیب هاش در جلو قرار داشت واقعا رخ داده بود. یادمه حتی یکبار به خاطر جوراب سفید پوشیدن برگشتم خونه جوراب سیاه پوشیدم و برگشتم. شاید این فشارها برای مرد ها نبوده بنابراین شما فکر می کنید این فیلم برمبنای مسایل غیر واقعی هست .من هیچ خاطره خوبی از بعد از انقلاب ندارم متاسفانه جز فشار و تهدید . گرچه دوران انقلاب اصلا نبودم که خاطره ای داشته باشم . شاید به همین خاطر هم برام عجیب یا سیاه نبود این فیلم عین واقعیتی بود که باهاش سال ها مواجه شده بودم.
من نمی گم شما در عصر حجر موندید می گم علاقمندی های متفاوتی دارید ولی از همه مهمتر اینه که دارید از خوندن رمان های کلاسیک لذت می برید . این همون مساله ای هست که ما باید فراموشش نکنیم. اخرین رمان ها و ادبیات داستانی رو اگه بخونیم و لذت نبریم اصلا خوب نیست. بهتون تبریک میگم که از مطالعه لذت می برید. افرین

مهسا یکشنبه 7 مهر 1398 ساعت 10:05

چه جالب، فلسفه ی خودکشیش چی بوده؟
نظر منم همین بود راستش یک کتاب نچسب. اما گفتم شاید با حال و هوای بیست سال پیش من جور نبوده
به هر حال امیدوارم بتونی تمومش کنی.

اونطوری که دوستم که دوست صمیمی غزاله بود می گفت ، کلا روحیه یاغی داشته و علیرغم اینکه حانواده ثروتمند و پرنفوذی داشته وقتی می فهمه سرطان داره به جای گوش کردن به حرف خانواده و رفتن به خارج برای درمان ، چند متر طناب می خره و چند تا کتاب می ره توی یک خونه روستایی توی شمال چند روزی زندگی می کنه و کتاب می خونه و بعدهم خودکشی می کنه در تنهایی کامل طوری که خانواده ای که بهش خونه اجاره داده بودن در شمال باورشون نمی شده چون به نظر شاد و سرحال و پرهدف میومده. ظاهرا فلسفه اش اینه بود که بدون آزار دادن دیگران و در اوج زیبایی بمیره تا مبارزه کنه برای درمان سرطان و با موهای ریخته و چهره پر درد. به هر روی روحش شاد

کنجکاو شنبه 6 مهر 1398 ساعت 15:10

سلام
من که در عصر حجر باقی موندم، به همین کتابهای ترجمه شده بسنده کردم
فیلم پرسپولیس رو دیدم، متفاوت بود اما برجسته نبود

سلام .مهم این هست که مطالعه میکنید. طبیعتا به زبان مادری از همه لذت بخش تره.
من رویکرد طنزش به یک واقعیت تلخ رو دوست داشتم. ولی احتمال میدم کتاب باید جالب تر باشه

مهسا شنبه 6 مهر 1398 ساعت 11:02

واقعا همت می کنی با این همه مشغله، کتاب می خونی. غزاله علیزاده نویسنده ی محبوب من نیست. اما یادمه خوندن خانه ی ادریسی‌ها برای من همزمان شد با اینکه شنیدم خودکشی کرده.
واسه همین نسبت به این کتاب همیشه یه حس یخ زدگی دارم.
بعدها شبهای تهران رو هم ازش خواندم. بد نبود. بیشتر از ادریسی ها دوستش داشتم.

فلسفه اش برای خودکشی جالب بود برام. یکی از دوستان نزدیکش رو در مشهد می شناختم از غزاله تعریف ها می کرد . ظاهرا علیرغم خانواده مرفه شخصیت سنت شکنی داشته . متاسفانه این اولین کتاب از غزاله است که می خونم ولی با اونهمه تعریف که ازش شنیده بودم فکر نمی کردم این کتاب اینقدر خسته کننده باشه

مینو شنبه 6 مهر 1398 ساعت 00:24 http://milad321.blogfa.com

لیست را ندیدم.گاهی حس میکنم مربوط به دوران دایناسورها هستم.از سال ۵۰ کار در کتابخانه ای را شروع کردم که تقریبا تمام آثار داستانی نویسندگان ایرانی و ترجمه شده ها را داشت.بعدها انگلیسی را در حد خوانددن مطالب مربوط به رشته خودم ,میخواندمو تا جایی که ممکن بود ادبیات داستانی و یکسری کتابهای دیگر را دنبال میکردم.حدود ۷ سال است که فقط از اپلیکیشن های فارسی کتابخوانی کتاب میخوانم که آنهم محدود است و زبان انگلیسی هم در حال فراموش شدن.

اره متاسفانه زبان دوم خیلی فرار هست و اگه مدام ادم کتاب نخونه و فیلم نبینه از خاطر میره خصوصا این که ما در ایران مثل سایر کشورها در زندگی روزمره درگیر انگلیسی نیستیم.
ولی این خیلی خوبه که شما هنوز هم اون روحیه کتاب خوندن رو حفظ کردید و از اون مهمتر چه شانس خوبی داشتید که یه عمر در کتابخونه کار کردید و همدم کتاب بودید ، یکی از ایده آل ترین شغل های عالم کتابداری و کتابفروشی هست

مهسا دوشنبه 1 مهر 1398 ساعت 14:54

کنجکاو شدم رفتم لیست رو دیدم. اگرچه حتما کتابهای ارزشمندی هستند اما یک بخش از خوبی و جذاب بودن کتاب همیشه سلیقه ای هست که علاوه بر موضوع شامل حال زبان کتاب هم میشه و واقعا براش نمیشه معیاری گذاشت.
بیشتر نامها برام نا آشنا بودن و دنبال خیلی اسمها هم بودم که توش نبود.
فکر کنم این لیست با لیست کتابهای پرخواننده فرق داره.

شما هم مطمئن هستم که همچین که سرت کمی خلوت بشه حتما چند تا از این کتابها رو می خونی و میای برامون تعریف می کنی.
البته اگر فرصت داشته باشی و همین طور علاقه ش رو خوندن داستانهای کوتاه زمان بر نیست و به اندازه ی رمان هم می تونه لذت بخش باشه

منم فکر می کنم لیست پرخواننده ها متفاوت باید باشه. هیچ توضیحی در مورد اینکه معیار انتخاب چی بوده ذکر نشده متاسفانه.
من فعلا خانه ادریسی ها رو می خونم که ازبدحادثه خیلی طولانی هست و یکبار هم ولش کردم چون اذیت شدم. داستان کوتاه خوب دسترسی بهش ندارم فعلا وقتی که زمانی پیش میاد داستان کوتاه انگلیسی می خونم که حداقل کتابهاش دور و برم هست. خیلی روزهای شلوغی دارم تا کی تمام شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد