-
طاهر رفت
پنجشنبه 9 آذر 1396 21:48
پدرش از تجار هرات بود که سال ها قبل آمده بود و مانده بود در شهری که نامش مشهد بود و بازنگشته بود به وطنش که زن وفرزندانش حس تعلقی به آن سرزمین نشناخته نداشتند. در تمام طول مصاحبه هایمان صبور و آرام صحبت می کرد و همسرش با مهربانی برای مان چای و شیرینی می آورد تا او از روزهای سخت زندگی اش برایمان بگوید . عجیب این که...
-
پیشرو
یکشنبه 7 آبان 1396 05:25
رفته بودم دیدن یک ایرانی که همسرش نروژی است و از زنان قدرتمند نروژ در حوزه موسیقی. مادر خانمش هم به دیدن دخترش آمد و جمعمان تکمیل شد. پیرزن هشتاد ساله ای که خیلی سرحال و قبراق ، تمیز و آراسته و خوش صحبت بود ، طوری که گوی سبقت را از دختر و دامادش ربود و شد سخن ور مجلس. کلی برای من از کشورش صحبت کرد و از مزایا و معایب...
-
تنها افتخار
سهشنبه 25 مهر 1396 22:55
داشتم فیس بوک منیرو روانی پور را می خواندم. جایی نوشته بود تنها افتخارم این است که در هر سنی می توانم همه چیز را از صفر شروع کنم. فکر می کنم علیرغم حرف هایی که پشت سرش می گویند همین یک خصلت او را به زنی قوی و توانا تبدیل کرده باشد. -درحاشیه جز معروف بودن به توانایی بالا در نویسندگی ، روانی پور به بد خلقی و تند مزاجی و...
-
پاییز
دوشنبه 17 مهر 1396 19:35
پاییز و شادی زیستن در لحظه های رنگ شده ،خورشید رنگ پریده، ابرهای خزنده . پاییز و لذت گرمای نان گرم ،صدای کلاغ و خش خش برگ . پاییز و یک بغل رنگ ،یک دنیا رویا. در ادامه می توانید چند عکس پاییزی ببینید گرچه کیفیت دوربینم پایین است متاسفانه
-
کبوترهای اهلی
چهارشنبه 29 شهریور 1396 14:27
کبوترهای حرم هراسی از آدم ها به دل ندارند ، به نزدیک شدن صدای پای آدمی هراسان پر نمی زنند و نمی روند جای دور دست که دیده نشوند که هدف قرار نگیرند. کبوترهای حرم ، آدم های مهربانی را می بینند که ارزن به دست نانی به آن ها می دهند و با مهر به تماشایشان می ایستند. کبوترهای حرم ، اهلی شده اند به محبت و به دوست داشته شدن به...
-
آسمان های از دست رفته
شنبه 25 شهریور 1396 03:17
بچه که بودم یکی از تفریحات همیشگی دراز کشیدن در پشت بام خانه بود و تماشا کردن حرکت آرام و ملایم ابرها و عجیب که ساعت ها می گذشت و گذر زمان نه خسته کننده بود و نه قابل اندازه گیری. شاید این عادت دوران کودکی شما هم بوده باشد و عجیب به نظر می رسد برای کودکان امروزی که سرشان به سوی زمین خم است روی گوشی و تبلت و آیپد و...
-
جمعه های درد
جمعه 10 شهریور 1396 11:07
جهان پیش رویت چیز دیگری است و از این روی پیوند تو با کشورت می شود همین کانال های خبری . ایسنا را باز می کنی و می گریی برای کودکانی که امروز در روز جمعه ای گرمسیری به بهشت رفته اند.و به خاطر می آوری دیدار اتفاقی ات را با زنی که به جرم گفتن گرایش های فکر ی اش بیش از سی و پنج سال است که وطن را رویا می بیند وحتی نمی تواند...
-
کلیسا بازی
پنجشنبه 2 شهریور 1396 19:51
نه که بنده از دسته دین باوران و ایمان آورندگان رادیکالم ، در کشوری که 60 درصد مردم حتی به خدا اعتقاد ندارند هم، گیر دسته کلیساییون افتادم و هی از این کلیسا به اون کلیسا می رم. در دانشکده ای که بنده قراره مشغول باشم یک چپل داریم( یه جور کلیسای کوچک سازمانی ) و دو چپلین ( شاید بشه گفته خدمه کلیسای کوچک ) که اتفاقا زن و...
-
پارادایمی به اسم تمشک
دوشنبه 30 مرداد 1396 19:18
در افسانه های آفرینش سرخ پوستان آمده که خداوند سه مجسمه گلی ساخت و آن ها را در کوره گذاشت بپزند. اولی را با عجله برداشت در حالی که خام و سفید رنگ بود. دومی خوب برشته شده و قرمز رنگ بود و آنقدر خدا از دیدن این مجسمه پخته خشنود بود که اصلا فراموش کرد مجسمه سومی هم در کوره هست و بنابراین سومی سوخت و جزغاله اش در آمد. از...
-
بحران چهل سالگی
دوشنبه 16 مرداد 1396 01:11
ساک ولو شده وسط سالن و پر می شود با حسی غریب که نمی دانم اسمش را از الان چه بنامم. قرار بود جمعه بیاید ولی انگار همیشه صحبت از آمدن نیست و اینبار باید بروم. نمی دانم چه انتظارم را می کشد و دلم هم اصلا نمی خواهد بدانم که چه پیش خواهد آمد. دارم خودم را آماده می کنم به سخت ترین شرایطی که ممکن است برای یک انسان پیش بیاید....
-
زندگی در برزخ
جمعه 30 تیر 1396 14:29
نمی دانم این همه اعتماد دوستان و آشنایان به من از کجا می آید ولی خودم فعلا همه اعتمادم را به خودم از دست داده ام و افتاده ام توی یک پروسه رنج آور بی ایمانی. و این پروسه آنقدر آزار دهنده است که خواب و خوراک را رسما از من گرفته؛ ساعت دو و سه شب می خوابم هفت صبح بیدارم و حالم با فکر کردن به خوردن غذا بد می شود. اما به...
-
Great sadness for passing an extraordinary one
شنبه 24 تیر 1396 13:33
یک فرمول ریاضی بلد نیستم و گاه در ضرب و تقسیم دچار خطا می شوم اما شنیدن خبر مرگ مریم میرزاخانی مرا به گریه انداخت. اشتباه نکنید اصلا به این خاطر نیست که مریم میرزاخانی نابغه اهل ایران بود و مایه سربلندی ایرانی ها. اصلا به چنین چرندیات ناسیونالیسیتی اعتقاد ندارم , چیزی در این انسان بود که فراتر از نبوغ اش مرا به خود می...
-
رگ خواب
چهارشنبه 14 تیر 1396 01:28
چقدر زیباست این آلبوم اخیر همایون شجریان عزیز و چقدر حزن آلودست و چقدر شبیه است به این روزها این آهنگ" آهای خبردار" آهای خبردار، مستی یا هشیار؟ خوابی یا بیدار؟ خوابی یا بیدار؟ تو شب سیاه، تو شب تاریک از چپ و از راست، از دور و نزدیک یه نفر داره جار میزنه جار آهای غمی که، مثه یه بختک رو سینه ی من، شده یه آوار...
-
خوشبختی
پنجشنبه 25 خرداد 1396 17:18
خوشبختی چیز پیچیده ای نیست. تو روزه ای و ناگهان هوس می کنی نان سحر بخری و کسی هست که بلند می شود ماشین را روشن می کند و تو را به اصرار همراه می برد که هم گشتی زده باشی و هم نان سحر بخرید. خوشبختی چیز غریبی نیست وقتی تمام خیابان ها را می گردید و نمایندگی نان سحر را پیدا نمی کنید اما می بینی کسی با دو کاسه کوچک آش رشته...
-
مثلا هنرمند!!!!!!!!!
شنبه 20 خرداد 1396 00:36
حالا می دانم کسی که خود را به خواب زده است هرگز بیدار نخواهد شد و دیگر تعجب نمی کنم چرا پیام های مردم به سیاستمداران در سطح خرد و کلان هرگز به گوششان نمی رسد. وقتی می توان مردن هفده نفر ، زخمی شدن چهل و دو نفر و احساسات جریحه دار شده یک ملت را نادیده گرفت و هزلیات گفت و خندید ، دیگر چگونه می توان انتظار باید داشت که...
-
ایمانم آرزوست
جمعه 11 فروردین 1396 01:29
نشسته بودیم توی صحن انقلاب - چقدر زشت و نامربوط هستند این نامگذاری ها- نه توی همان ایوان طلا و من چشم دوخته بودم به گنبد طلایی و گوش هایم نوای نقاره ها را می شنید که پر هیاهو پیغام خواب خورشید را می رسانند.چقدر گنگ بود احساسم در مقابل گذشته ای که از شنیدن این صدا و دیدن این ضریح ، موهایم سیخ می شد و اشک هایم...
-
دوست داشتم مظلوم باشم ، خصوصا در روز جهانی زن
چهارشنبه 18 اسفند 1395 21:01
زن های امروزی بازنگری جانانه ای در وظایف خانه داری داشته اند. یکی از اعتراض هایی که نزدیک عید بسیار شنیده می شود ، مراسم زجرآور خانه تکانی است. این که سلامتی یک زن خصوصا زن شاغل بسیار مهم تر از برق روی وسایل خانه و شیشه هاست و ............ من هیچ وقت تجربه خانه تکانی عید را نداشتم چون عادت دارم در تمیز کاری های هفتگی...
-
وطن انسان های بی وطن
جمعه 13 اسفند 1395 11:31
دوستی دارم که مدام به من یادآوری می کند هوای تهران آلوده است . اگر بگویم موهایم می ریزد می گوید خب مربوط به آلودگی هوای تهرانه ، اگر بگویم صورتم لک افتاده می گوید از بس هوای تهران آلوده است و............... اصرار بر این که تو اشتباه کرده ای در شهری زندگی می کنی که هوایش آلوده است در همه گفت و گوهایمان تکرار می شود....
-
توهم
جمعه 13 اسفند 1395 11:16
دوستی دارم که سی و هشت ساله است و با مدرک دکترا سال هاست هیات علمی دانشگاه آزاد است . خانواده بسیار متشخصی در شهر خود دارد و وضعیت اقتصادی خانواده نیز متوسط به بالاست اما به دلایل مختلف ازدواج نکرده. تعریف می کرد که یک خانومی زنگ زده و مرا برای برادرش خواستگاری کرده ، یک آقای شصت ساله که همسرش را طلاق داده و کارمند...
-
مریم زیبا رفت
پنجشنبه 28 بهمن 1395 21:17
خبر فقط یک جمله ساده دو حرفی بود : مریم رفت. اما همین دو کلمه دنیا دنیا درد ، دنیا دنیا حسرت، دنیا دنیا غصه در خود پنهان کرده بود. بلاخره بدن مریم بعد از یک سال و اندی مقاومت در برابر سرطان تاب نیاورد حالا بماند که از دیدگاه پزشکی این همه ماندن با نوع سرطان او ، خودش معجزه ای بود. مریم برای همیشه آرام گرفت و فردا صبح...
-
ترس
جمعه 22 بهمن 1395 23:59
گفته بودم امسال برای من بسیار مهم است آنقدر که برای زیستن در رویاهایم دمی بر زمین نخواهم نشست. درست یک ساعت قبل پشت شیشه های همین مانیتور دیدم بخشی از این رویاها به دست آمده اند. حداقل تلاش یک ساله ام به نتیجه رسیده و اولین پذیرش در همین صفحات شیشه ای منتظرم نشسته است که دست دراز کنم و به خواب هایم رنگ واقعیت بدهم....
-
خوشحالی و غم
چهارشنبه 6 بهمن 1395 13:00
چند روز قبل پسرم می گفت از این که توی این دوره به دنیا اومدم هم خوشحالم و هم غمگین. پرسیدم چرا؟ می گه می دونی خوشحالم چون الان تکنولوژی خیلی خوبه همه چیز هست اما ناراحتم چون توی دوره اخر الزمان به دنیا اومدم و دنیا داره تموم میشه فایده هم نداره. یعنی ....... به شرف معلمینی که به جای ایجاد روحیه پویا و خلاق در بچه ها ،...
-
تسلیت به خودم
شنبه 2 بهمن 1395 00:22
درد می پیچد میان رگ های این سرزمین و اشک ها بی وقفه می بارند بر زمین های بایری که نامش وطن است. خوب که می نگرم بیش از مرگ این عزیزان ، مرگ فرهنگ و اخلاق آزار دهنده است. مردمی که نمی خواهند بدانند وظیفه اشان روشن کردن دوربین های گوشی هایشان نیست و شاید حتی خروج از محل حادثه یا کنار کشیدن ماشین هایشان برای عبور ماشین...
-
پاک کن
شنبه 25 دی 1395 18:18
وقتی جنگ ایران و عراق یک ساله شده بود من رفتم کلاس اول دبستان . شاید بچه های نسل های جدید درک درستی از جنگ نداشته باشند. جز آن تصاویر دلخراش و روزها ی تلخ ، روزهای جنگ یعنی نبودن امکانات اولیه زندگی از نفت گرفته تا گاه نان . بچه ها سر از سیاست در نمی آوردند اما یاد می گرفتند با حداقل امکانات زندگی کنند و احتمالا عقده...
-
عاقبت بخیر شد
دوشنبه 20 دی 1395 00:17
نه فرشته بود که همه در حسنش بگوییم و نه اهریمن که به دشنامش کشیم. مردی بود که بسیاری از ما را در سال های آخر عمرش حیرت زده کرده و در صفی ایستاد که از او به عنوان یک کهنه کار سیاسی انتظارش نمی رفت. احساسات بخش زیادی از مردم به من می گوید علیرغم خطاهای سیاسی فراوانش ، بلاخره عاقبت بخیر شد. روحش شاد
-
بیهوده زیسته ام
سهشنبه 14 دی 1395 12:02
الان داشتم وب لاگ را نگاه می کردم دیدم بیش از چهل روز است که مطلب جدیدی نگذاشته ام و به کسی هم ظاهرا سر نزده ام از خودم می پرسم آخر چرا؟ خب آذر ماه شلوغی بود ولی خداییش از دوم دی ماه سرکار نمی روم و سرم را گرم کرده ام به شنیدن فایل های صوتی انگلیسی، خواندن کتاب ، یادگیری زبان جدید و از همه مهمتر امتحانات پسرک . احساس...
-
تاریخ معتاد است
چهارشنبه 26 آبان 1395 23:16
نه تاریخ که عوض نشدنی است . تاریخ بازی شده است . تاریخ به پایان رسیده است. تو در اکنونی در اکنونی که لحظه ای دیگر تاریخ می شود و باز کسی در جایی تکیه می دهد به پشتی و کتاب را می گشاید و تاریخ تو را می خواند . خوشحال باش در دوران تاریخ پادشاهان به دنیا نیامده ای . این روزها تاریخ من و تو را هم می نویسند . هرچند من و تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آبان 1395 13:24
اگه متن طولانیه و حوصله خوندنش رو ندارید ، راحت باشید این فقط یک واگویه شخصی ایه و بس . رفته ، ول کرده رفته. شاید قهر کرده باشد ، شاید دلش از من گرفته و یا شاید فکر کرده دیگر نمی توانیم دوست هم باشیم. بارها از خودم پرسیده ام شاید نباید در مورد وجودش ، حضورش و زیست دایمی اش به کسی چیزی می گفتم. درست مدت کمی بعد از این...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آبان 1395 12:47
سلام دوستان عزیز تا شنبه هفته آینده دسترسی به اینترنت ندارم. بنابراین با عرض پوزش نه پست جدید می گذارم و نه می توانم فعلا به شما سر بزنم. اگر عمری بود شنبه 15 آبان مجددا نزول اجلال می فرمایم در این تخت سلطنتی .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مهر 1395 16:22
کنجکاو گرامی ، مهسای عزیز ، هاتف محترم ، من نمی تونم در وب شما نظر بذارم. خیلی تلاش کردم ولی موفق نشدم لطفا به من بگید مشکل از سیستم منه یا بقیه هم همین مشکل رو دارند. ممنونم